husbandless
بی‌همسر، به وضعیت یا حالتی اشاره دارد که فرد همسری ندارد.
husbandlike
ویژگی‌ها یا رفتار های مشابه شوهر، به ویژه در حمایت و مراقبت.
husbandliness
خصوصیات یا رفتارهای مرتبط با نقش شوهر.
husbandress
زنی که نقش شوهر را در خانواده ایفا می‌کند.
husbandship
نقش و مسئولیت های مرتبط با یک شوهر در رابطه.
huscarl
یک جنگجوی وفادار که به پادشاه یا ارباب خود خدمت می‌کند.
huse
تبدیل یا تغییر کاربری یک ساختمان یا فضا.
hushable
قابل سکوت، به معنای این که چیزی که صدا را به راحتی می‌توان قطع کرد یا کاهش داد.
hushcloth
پارچه‌ای که برای کاهش صدا یا ایجاد سکوت استفاده می‌شود.
hushedly
به آرامی، به گونه‌ای که صدا به حداقل برسد.
husheen
نوعی پارچه یا پوشش نرم و راحت.
hushel
صدای آرامی که به آرامش کمک می‌کند.
husher
کسی که سعی می‌کند ان‌ها را آرام کند یا ساکت کند.
hushful
حالت سکوت یا کم‌صدا، به طور خاص در محیطی آرام و به دور از سر و صدا.
hushfully
به روشنی یا کم‌صدایی عمل کردن، معمولا برای حفظ سکوت.
hushingly
به معنای کم‌صدا و آرام صحبت کردن یا عمل کردن برای کاهش هیجان یا تنش.
hushion
شی‌ای برای کاهش یا خاموش کردن صدا، مانند بالشتک یا عایق صدا.
hushllsost
حالت سکوت یا آرامش عمیق، به ویژه در یک مکان طبیعی یا مقدس.
husho
شخصی یا عملی که به منظور کاهش یا خاموش کردن سر و صدا یا به هم ریختگی انجام می‌شود.
husht
سکوت، سکون و عدم صدا یا فعالیت، به ویژه در محیط‌های طبیعی؛ حالتی که آرامش و تفکر را ممکن می‌سازد.
huskanaw
جزء اولیه یا ابتدایی یک سنت یا مراسم، که برای شروع یا معرفی آن استفاده می‌شود.
huskened
عمل تبدیل یا خلاصه‌سازی اطلاعات به شکلی منسجم‌تر و قابل درک‌تر، برای به اشتراک‌گذاری یا اصلاح.
husker
ابزاری که برای جدا کردن دانه‌ها یا میوه‌ها از پوست یا چوب استفاده می‌شود؛ معمولاً در کشاورزی.
huskers
افراد یا گروه‌هایی که در فرآیند جداسازی دانه‌ها و میوه‌ها از پوسته‌ها یا چوب‌ها تخصص دارند.
huskershredder
دستگاه یا ابزار پیشرفته‌ای که برای خرد کردن و جدا کردن دانه‌ها و میوه‌ها از پوست‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
huskily
به طرز خشن یا تن صدا ناخوشایند صحبت کردن.
huskiness
کیفیت یا حالت صوتی خشن یا عمیق.
huskings
پوسته‌های دانه‌ها، به ویژه ذرت.
husklike
مانند پوسته یا دارای ویژگی‌های آن.
huskroot
گیاهی با ریشه‌ای که شبیه به پوسته است و معمولاً دارای خواص دارویی می‌باشد.
huskwort
نوعی گیاه که به عنوان داروی گیاهی استفاده می‌شود.
huso
هوسو، نوعی از ماهی های استورژن است که بیشتر در آب‌های شیرین زندگی می‌کند.
huspel
Huspel به معنای پیشرفت یا عبور از میان چیزی به صورت شتابزده یا بی‌دقت است.
huspil
هوسپیل، یک ماده یا ابزار است که در ساخت و ساز و صنایع دستی بکار می‌رود.
hussydom
هوسیدن به معنای داشتن خودباوری و جسارت است که در رفتار فرد نمود پیدا می‌کند.
hussyness
هوسیدگی به معنای داشتن روحیه قوی و تسلط بر اوضاع است.
hussitism
هوسیتیزم به جنبشی اشاره دارد که به اعتقادات خاص و شورش‌های مذهبی مرتبط است.
hust
به معنای تلاش کردن یا فعالیت کردن به شدت برای دستیابی به موفقیت.
husting
به معنای تلاش برای جذب حمایت یا رای در یک زمینه سیاسی.
hustlecap
به معنای کلاهی که نماد تلاش و کوششی است که فرد برای دستیابی به هدف‌هایش انجام می‌دهد.