blow-dried
سشوار شده، در زمینه آرایش مو به حالت نرم و براق پس از استفاده از سشوار اشاره دارد.
blow-dry
سشوار کردن، فرایند خشک کردن و حالت دادن به موها با استفاده از سشوار.
blowfish
ماهی بادکنکی، نوعی ماهی که توانایی باد کردن بدن خود را دارد و معمولاً در آب‌های گرم زندگی می‌کند.
blowfly
مگس زباله، نوعی مگس که معمولاً در مکان‌های کثیف و فاسد دیده می‌شود.
blowhole
دهانهٔ تنفسی، محل تنفس در موجودات دریایی مانند نهنگ‌ها و دلفین‌ها.
blow hot and cold
دوسوگرایی، به حالتی اشاره دارد که فرد نظرات یا احساسات متغیر و غیر قابل پیش‌بینی نسبت به موضوعی دارد.
blowie
بلوی، نوعی عمل جنسی غیررسمی که شامل تحریک جنسی دهانی می‌شود.
blow-in
شخصی که به یک مکان جدید می‌آید و معمولاً با جامعه آنجا آشنا نیست.
blowing-up
عمل پر کردن یا بزرگ کردن چیزی به کمک هوا یا گاز.
blow job
عمل تحریک جنسی دهانی به مرد، معمولاً در زمینه روابط جنسی.
blowlamp
ابزاری برای تولید شعله، معمولاً برای لحیم‌کاری یا کار با فلزات.
blown-up
پاره شدن یا شکستگی حاصل از فشار یا انفجار، در شرایط خاص نیز به معنای بزرگ شدن یا توسعه یافتن است.
blow-off
چیزی که به روشی فرسایشی یا بی‌توجهی به چیزی پرداخته می‌شود، به خصوص زمانی که به طور غیرمستقیم باعث دلزدگی شود.
blow off steam
راهی برای فرار از استرس یا تنش از طریق فعالیت بدنی یا سرگرمی.
blow one's cool
از دست دادن آرامش و خونسردی به دلیل اوضاع استرس‌زا یا تحریک‌کننده.
blow one's nose
عملیات پاک‌سازی بینی به منظور خلاص شدن از مخاط، معمولاً برای احساس راحتی در تنفس.
blow one's own trumpet
تعریف کردن و افتخار کردن به موفقیت‌ها و استعدادهای خود به طوری که دیگران به آن توجه کنند.
blow one's top
عصبانی شدن به شدت یا از کوره در رفتن.
blowout
جشنی بزرگ و شلوغ با تفریحات و غذاهای بسیار.
blowout preventer
وسیله‌ای برای جلوگیری از تخلیه ناخواسته مواد در حین حفاری.
blow someone a kiss
بوسه فرستادن به معنای ابراز محبت یا عشق از راه دور با حرکتی از لب‌ها است.
blow someone or something out of the water
به معنای برنده شدن و نشان دادن برتری به کسی یا چیزی نسبت به رقبا است.
blow someone's brains out
به معنای کشتن یا آسیب جدی و شدید به شخصی به ویژه با سلاح است و معمولاً به شکل طنز به کار می‌رود.
blow someone's mind
به معنای شگفت‌زده شدن یا تحسین کردن به خاطر چیز فوق‌العاده یا غیرمنتظره است.
blow something out of proportion
به معنای بزرگ نمایی یک مشکل یا وضعیت بالاتر از آنچه که واقعاً هست است.
blow something to pieces
به معنای تخریب کامل چیزی به تکه‌های کوچک است.
blowsy
بلاوزی به معنی ظاهری آشفته و نا مرتب است، به خصوص در مورد فردی که در اثر گرما یا فعالیت بیش از حد خسته به نظر می‌رسد.
blow the doors off
در این عبارت به معنای انجام دادن چیزی به طرز فوق‌العاده خوب و موفق اشاره دارد.
blow the gaff
به معنای افشا کردن یک راز یا اطلاعات محرمانه است.
blow the whistle on
به معنی افشای تخلف یا رفتار نادرست، معمولاً در زمینه‌های قانونی یا اخلاقی است.
blow-up
به معنای انفجار یا عصبانی شدن شدید است.
blow up in one's face
یک وضعیت که به نتیجه‌ای ناگوار یا نامطلوب منجر می‌شود، معمولاً به دلیل کم‌کاری یا سوء مدیریت.
blow with the wind
به معنای پیروی از نظرات یا روندهای دیگران بدون داشتن نظر یا تمایلات قوی شخصی.
blowy
هوای با وزش باد، به ویژه با سرعت زیاد.
blub
گریه کردن یا اشک ریختن به ویژه به خاطر احساسات قوی.
blubber
گریه کردن به طور شدید و بی‌وقفه، معمولاً همراه با صدای غمناک.
bluchers
کفش‌های چرمی تابستانی با بند که معمولاً برای استفاده غیررسمی طراحی شده‌اند.
bludge
بلژ، زورگویی یا استفاده از قدرت یا اثر خود برای دسترسی به چیزی.
bludgeon
چماق، وسیله‌ای سنگین و سخت که برای ضربه زدن به کار می‌رود.
bludger
تنبل، کسی که از انجام کار و مسئولیت‌ها فرار می‌کند.