nongreen
بی‌سبز به حالتی اطلاق می‌شود که رنگ سبز در آن موجود نیست.
nongregarious
ضدجمعی به معنای عدم تمایل به حضور در جمع یا معاشرت با دیگران است.
nongregariously
به‌صورت ضدجمعی به فعالیتی گفته می‌شود که به تنهایی انجام می‌شود.
nongregariousness
عدم میل به معاشرت، تمایل نداشتن به حضور در جمع و برقراری ارتباط اجتماعی.
nongrey
غیر خاکستری، در معنای رنگ، به هر رنگی جز خاکستری اشاره دارد.
nongremial
غیر اداری، به معنای خارج از محیط‌های رسمی و اداری.
nongrieved
عدم احساس غم و اندوه، بی‌خبر از غم و رنج.
nongrieving
عدم احساس غم و اندوه، ادامه دادن به زندگی بدون غم و اندوه.
nongrievous
عدم وجود غم و اندوه، داشتن روحیه شاد و خوشبین.
nongrievously
بدون دلخوری، به شکلی که احساساتی درگیر نشود.
nongrievousness
ویژگی یا حالت بدون دلخوری و ناراحتی.
nongrooming
عدم رسیدگی یا نظافت به یک مکان یا شخص.
nongrounded
بدون توجیه یا دلیل منطقی، بی‌اساس.
nongrounding
عدم وجود پایه یا مبنای مشخص برای موضوع خاص.
nonguarantee
عدم تضمین، حالتی که در آن نتیجه مشخص نیست.
nonguaranty
عدم تضمین، عدم وجود ضمانت یا تعهد در قبال کیفیت یا کارایی یک محصول یا خدمات.
nonguaranties
جمع کلمه عدم تضمین، اشاره به چندین مورد که در آنها ضمانتی وجود ندارد.
nonguard
عدم حفاظت، اشاره به نبود تدابیر حفاظتی برای ایمن‌سازی دارایی‌ها یا اطلاعات.
nonguidable
غیرقابل راهنمایی، اشاره به عدم توانایی در ارائه راهنمایی یا هدایت برای یک موضوع یا فرد.
nonguidance
عدم راهنمایی، اشاره به نبود مشاوره یا هدایت برای افراد در تصمیم‌گیری‌ها.
nonguilt
عدم احساس گناه، اشاره به نبود عذاب وجدان یا احساس بد در مورد انتخاب‌ها و اقدامات.
nonguilts
عدم احساس گناه نسبت به چیزی، به معنای نداشتن عذاب وجدان.
nonguttural
غیرگلوئی، اشاره به صدا یا گفتاری که از ناحیه گلو تولید نمی‌شود.
nongutturally
به شیوه‌ای که در آن صدا از گلو ایجاد نمی‌شود.
nongutturalness
ویژگی غیرگلوئی بودن، به کار رفته در اشاره به نحوه‌ای که صدا تولید می‌شود.
nonhabitability
عدم امکان سکونت در یک مکان.
nonhabitable
غیرقابل سکونت، اشاره به محیط یا ساختمانی که مناسب زندگی نیست.
nonhabitableness
غیرقابل سکونت بودن، ویژگی یا حالتی که نشان‌دهنده عدم امکان زندگی یا سکونت در یک مکان است.
nonhabitably
به گونه‌ای که قابل سکونت نباشد یا شرایط زندگی را فراهم نکند.
nonhabitation
عدم سکونت، نداشتن ساکن یا کسی که در یک مکان زندگی کند.
nonhabitual
غیرعادی، ویژگی یا حالتی که نشان‌دهنده عدم عادت یا رفتار معمول باشد.
nonhabitually
به‌صورت غیرعادی، در حالتی که نشانه‌ای از یک عادت یا رفتار معمول نیست.
nonhabitualness
غیرعادی بودن، کیفیت یا حالت عدم داشتن عادت یا رفتار ثابت.
nonhabituating
غیرعادت‌زا، به معنای اینکه فرد یا وسیله‌ای پس از مدتی به آن عادت نمی‌کند و عملکرد خود را حفظ می‌کند.
nonhackneyed
غیرکلیشه‌ای، به معنای اینکه یک ایده یا عبارت به طور بیش از حد استفاده نشده و تازه و نوآورانه است.
nonhalation
غیرتنفس، به معنای عدم وجود حرکات تنفسی یا صداهای مربوط به آن.
nonhallucinated
غیرتوهمی، به معنای اینکه فرد هیچ تصوری غیرواقعی یا توهمی ندارد و از واقعیت آگاه است.
nonhallucination
غیرتوهم، به معنای ادراک درست از واقعیت بدون وجود تصورات غیرواقعی.
nonhallucinatory
غیرتوهمی، به معنای اینکه تجربه‌ای بدون توهم یا تصورات غلط منتشر می‌شود.
nonhandicap
غیرناتوانی، اشاره به وضعیتی که در آن فرد با وجود مشکلات، محدودیتی در فعالیت‌هایش ندارد.