outpeal
ابطال کردن یک تصمیم یا حکم قانونی.
outpeep
بی‌صدا یا کوچک به صدا درآمدن، مخصوصاً در مواردی که به نوزادها یا پرنده‌ها مربوط می‌شود.
outpeer
پیشی گرفتن از دیگران در زمینه رقابتی.
outpension
افزایش مستمری یا حقوق بازنشستگان.
outpensioner
شخصی که مستمری یا حقوق اضافی دریافت می‌کند.
outpeople
دستیابی یا ارتباط مؤثرتر با جمعیت و مردم.
outpeopled
کمبود جمعیت، به حالتی اشاره دارد که تعداد افراد در یک منطقه به طرز قابل توجهی کاهش یافته است.
outpeopling
عمل یا فرایند کاهش جمعیت در یک مکان به دلیل عواملی مانند مهاجرت.
outpick
اگر کسی در انتخاب یا برداشت چیزی از دیگران پیشی بگیرد.
outpicket
به عملی اشاره دارد که در آن شخصی یا گروهی از دیگران در مخالفت یا اعتراض پیشی می‌گیرد.
outpipe
فرایند تعویض یا بهبود سیستم لوله‌کشی یا خطوط انتقال.
outpiped
به وضعیتی اشاره دارد که در آن سیستم یا خطوط به‌روز شده یا تعویض شده‌اند.
outpiping
خارج کردن یا منتقل کردن یک ماده از سیستم لوله‌کشی یا منابع، معمولاً در زمینه‌های مهندسی یا فنی.
outpitch
پیشی گرفتن یا برتر شدن در ارائه یک ایده، معمولاً در دنیای تجارت یا رقابت.
outpity
بیش از حد به حالت ترحم به دیگران پرداختن، به نوعی احساساتی که ممکن است به آسیب بیشتری بینجامد.
outpitied
حالت یا شرایطی که در آن فرد به‌طرزی از دیگران بیشتر برای مشکلاتشان ترحم می‌کند.
outpities
حالت یا عمل نشان دادن ترحم یا همدردی بیش از حد به دیگران.
outpitying
عمل ترحم بیش از حد به دیگران که ممکن است تاثیر منفی بر روی آنها بگذارد.
outplace
احساس نارضایتی یا عدم راحتی در یک محیط یا جمع خاص
outplan
برنامه‌ریزی بهتر و کارآمدتر نسبت به دیگران
outplanned
برنامه‌ریزی شده به گونه‌ای بهتر نسبت به برنامه‌های قبلی
outplanning
فرایند ایجاد برنامه‌ای بهتر و مؤثرتر
outplans
برنامه‌هایی که به طور بهتری نسبت به دیگران ایجاد می‌شوند
outplease
سعی در شگفت‌زده کردن یا رضایت خاطر دیگران به طور غیرعمد
outpleased
خوشحال و راضی به ویژه درباره یک نتیجه مثبت و رضایت‌بخش.
outpleasing
جالب و دلپذیر، به ویژه در مورد تجربه‌ای که فرد را خوشحال می‌کند.
outplod
حرکت به آرامی و با زحمت، به ویژه در شرایط دشوار.
outplodded
به آرامی حرکت کردن با زحمت و تلاش زیاد.
outplodding
حرکت به آرامی و سختی، به ویژه در شرایطی که فرد مقاوم باشد.
outplods
به آرامی و با زحمت حرکت کردن، به ویژه زمانی که بار سنگینی وجود داشته باشد.
outplot
برش دادن به زمین یا زمین را طراحی کردن به گونه‌ای که به حداکثر بهره‌وری برسد.
outplotted
دفعه‌ای که نقشه یا طرحی به اتمام رسیده است.
outplotting
فرایند طراحی یا برنامه‌ریزی برای به حداکثر رساندن کارایی.
outpocketing
کنار گذاشتن پول به طور غیررسمی یا به عنوان پس‌انداز.
outpoise
تعادل یا برقراری تعادل در شرایط مختلف.
outpoison
مقابله با اثرات سمی یا ضعیف کردن آنها.
outpomp
به معنای برتری جستن یا جلو زدن از دیگری، به ویژه در زمینه‌ی تجمل و زرق و برق.
outpop
به معنای برتری جستن در محبوبیت و فروش در بین آثار هنری، به‌ویژه موسیقی.
outpopped
به معنای پیشی گرفتن یا از چیزی بیشتر شدن، به‌ویژه در زمان نشان دادن یا اجرا.
outpopping
به معنای تولید یا ایجاد چیزی برجسته و منحصر به فرد.