outwall
دیوار بیرونی، دیوار یا محوطهای که در اطراف یک ملک قرار دارد.
outwallop
آسودگی و برتری در انجام یک کار، به ویژه در ورزش.
outwander
دور زدن و گشت و گذار در یک منطقه برای کشف یا فرار از واقعیت.
outwar
مبارزه یا به چالش کشیدن یک وضعیت ناعادلانه یا ناپسند.
outwarble
آواز خواندن با شور و شوق، به ویژه در زمانهای خاص.
outwarbled
بیشتر از دیگران آواز خواندن یا صدا را بالا بردن.
outwarbling
عمل آواز خواندن به شکلی که نسبت به دیگران برتری داشته باشد.
outwardness
ویژگی بیرونی و قابل مشاهده بودن شخصیت یک فرد.
outwarring
جنگیدن در سطحی فراتر یا با شدت بیشتری نسبت به دیگران.
outwars
جنگهای خارج از مرز به نبردها و درگیریهایی اطلاق میشود که در مناطق خارج از مرزهای رسمی کشورها رخ میدهد.
outwashes
عمل شستشو یا خارج کردن مواد از یک مکان به واسطه جریان آب.
outwaste
به معنای هدر دادن مقدار زیادی از منابع یا مواد در یک زمان خاص.
outwasted
به معنای خسته شدن یا مصرف انرژی زیاد به دلیل فعالیتهای شدید.
outwastes
مقدار زیاد انرژی یا منابعی که به طور غیر اقتصادی مصرف میشود.
outwasting
عمل هدر دادن منابع یا مواد به طوری که به الگوهای غیر پایدار منجر شود.
outwater
به معنای زیر آب رفتن، بیانگر وضعیت آبی شدن، به ویژه در مورد نواحی یا مزارع است.
outwave
به معنای پیشی گرفتن از دیگران، به ویژه در زمینه رقابت و مسابقات است.
outwaved
به معنای پیشی گرفتن یا برتری یافتن بر دیگران در زمینه خاصی است.
outwaving
به معنای پیشی گرفتن یا برتری یافتن در اعمالی چون تکان دادن دست یا پرچم است.
outwealth
به معنای پیشی گرفتن از دیگران از نظر ثروت و دارایی است.
outweapon
به معنای پیشی گرفتن در یک مبارزه یا رقابت با استفاده از سلاحهای بهتر یا قوی تر است.
outweaponed
تعبیر میشود از اینکه شخص یا گروهی در استفاده از سلاحها یا ابزارها نسبت به دیگری ناکافی است.
outweary
به معنای خسته شدن بیش از حد و نیاز به استراحت است.
outwearied
به وضعیت خستگی بسیار زیاد اشاره دارد که معمولاً ناشی از فشارهای مداوم است.
outwearies
به معنای خسته کردن دیگران از طریق پرسشهای مداوم یا خواستههای زیاد است.
outwearying
به معنای ایجاد فشار یا خستگی ناشی از تنشهای مداوم است.
outweave
به معنای بافتن یا ایجاد الگوهایی جدید و منحصر به فرد است که از روشهای سنتی فراتر میرود.
outweaving
بافتن چیزی با هم، به نوعی به هم متصل کردن یا ترکیب کردن الگوها یا ساختارها.
outweed
حذف علفهای هرز از یک مکان، بهویژه باغ یا مزرعه.
outweep
برای داشتن افراط در احساسات و ابراز آن در مقایسه با دیگران.
outweeps
عمل ابراز احساسات شدید، بهویژه گریه کردن، در مقایسه با دیگران.
outweight
به معنای بیشتر بودن ارزش یا اهمیت چیزی در مقایسه با چیز دیگر.
outwell
شکست دادن، برتری جستن یا عبور کردن از دیگران به ویژه در زمینههای رقابتی.
outwept
بیشتر گریستن نسبت به دیگران، به ویژه در مواجهه با احساسات عمیق.
outwhirl
چرخیدن یا به چرخش درآوردن به طور قابل توجهی، اغلب در زمینههای طبیعی.
outwhirled
چرخیدن بیشتر از دیگران، به ویژه در زمینههای رقابتی.
outwhirling
فرآیند یا عمل چرخیدن بیشتر از دیگران، معمولاً به خاطر شادی یا نمایش مهارت.