perlocutionary
پرلوکیوشنری به تأثیراتی اشاره دارد که گفتار روی شنونده میگذارد و نتیجه رفتار و واکنش آنهاست.
perloir
پرلیر کردن یعنی بوم یا سطحی را برای اثر هنری آماده کردن.
perlucidus
پرلوکید به معنای زلال و شفاف است، که در توضیحات به معنی وضوح و سادگی است.
perlustrate
پرلستریت کردن به معنای بررسی دقیق و جزئی است.
perlustrator
پرلستریتر به فردی اطلاق میشود که به طور دقیق مطالب را بررسی میکند.
permanency
پایداری به معنای ثابت و غیرقابل تغییر بودن یا دوامی طولانی.
permanencies
پایداریها به معنای شرایط یا ویژگیهایی که ثابت و تغییرناپذیر هستند.
permanganic
مرتبط با یا مشتق از پرمنگنات، عمدتاً در شیمی اشاره به ترکیبات شیمیایی خاص دارد.
permansion
پرمنسیون به معنای نوعی اقامت یا اشغال که به طور نامحدود ادامه دارد.
permansive
پرمنسیو به معنای رفتار یا نگرشی که همواره در حال استمرار است و ممکن است بر دیگران تأثیر بگذارد.
permatron
پرمتراون، نوعی جزء یا دستگاه است که در فناوریهای خاص کاربرد دارد.
permeableness
نفوذپذیری، خاصیتی که نشاندهنده قابلیت عبور مواد از یک جسم است.
permeably
به صورت نفوذپذیر، برای توصیف ویژگیهایی که اجازه عبور را میدهند.
permeameter
پیرمتر، ابزاری برای اندازهگیری نفوذپذیری خاک یا مواد است.
permeant
ماده نفوذی، مادهای که قابلیت نفوذ به دیگر مواد را دارد.
permease
پرمیاز، نوعی پروتئین است که به انتقال مولکولها کمک میکند.
permeases
پرمیزها، پروتئینهایی هستند که به انتقال مواد مختلف از طریق غشای سلولی کمک میکنند.
permeation
نفوذ به حرکت یا عبور مواد از طریق یک محیط یا غشای خاص اشاره دارد.
permeations
نفوذهای متعدد به حرکت یا عبور همزمان چند ماده از طریق محیط یا غشا اشاره دارد.
permeative
نفوذی به ویژگیهایی اشاره دارد که به یک ماده اجازه میدهد تا از غشا یا محیطهای دیگر عبور کند.
permiak
پرمیاک به یک دسته خاص از ترکیبات شیمیایی اشاره دارد که دارای ویژگیهای خاصی هستند.
permillage
پرمینج یک واحد اندازهگیری است که معمولاً برای بیان غلظت در مایعات بهکار میرود.
perminvar
پرمنوار، به معنای تغییر ناپذیر در نتیجه عامل یا متغیر خاص
permirific
پرمیریفی، به معنی فوقالعاده و شگفتانگیز
permiss
پرمیس، به معنای اجازه دادن یا نداشتن محدودیت
permissibility
مجوزپذیری، به معنای قابلیت مجاز بودن یا مورد قبول واقع شدن
permissibly
به معنای این است که چیزی مجاز و قابل قبول است و میتوان آن را بدون مشکل انجام داد.
permissiblity
به معنای این است که آیا چیزی مجاز و قابل قبول است یا خیر.
permissioned
به معنای این است که کسی یا چیزی اجازهای برای انجام کاری دارد.
permissively
به معنای این است که چیزها بهگونهای انجام میشوند که آزادی و انعطاف بیشتری دارند.
permissory
به معنای چیزی است که مجوزی برای انجام عمل یا فعالیت خاصی را فراهم میکند.
permistion
این کلمه اشتباه و نادرست است و باید به 'permission' اصلاح شود که به معنای اجازهنامه است.
permittable
قابل اجازه داده شدن یا مجاز بودن، به معنای چیزی است که طبق قوانین و مقررات قابل قبول است.
permittance
فرآیند یا عمل مجاز کردن چیزی، به ویژه در زمینه قوانین و مقررات.
permittedly
بهطور مجاز، به معنی اینکه شخص به اشتباه خود اقرار میکند.
permitter
شخص یا نهادی که اجازه یا مجوز چیزی را صادر میکند.