pobbies
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری
pobedy
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری
poblacht
تعریف کامل به فارسی با ساختار دیکشنری
poblacion
جمعیتی که به یک منطقه جغرافیایی خاص تعلق دارد و در آن زندگی میکند.
pobs
اصطلاح عامیانه برای اشاره به جمعیت یا گروههای انسانی.
pocan
رقص سنتی که در برخی فرهنگها انجام میشود.
pochade
نقاشی سریع که به طور معمول در یک مکان خاص کشیده میشود.
pochades
جمع پچادها که به نقاشیهای سریع در مکانهای خاص اشاره دارد.
pochay
تعبیر یا واژهای که در گویشهای محلی استفاده میشود.
pochaise
پوشایز، نوعی صندلی زینتی که معمولاً برای دکوراسیون داخلی استفاده میشود.
poche
پوچه، کیسه یا پویسی است که معمولاً برای حمل اشیا کوچک استفاده میشود.
pochettino
پوچتینو، یک مربی مشهور فوتبال است که در لیگهای اروپایی فعالیت میکند.
pochismo
پوشیسمو اصطلاحی است که به ویژگیها و خصوصیات خاص فرهنگی و زبانی جامعههای مکزیکی اشاره دارد.
pochoir
پوچوار، نوعی شابلون است که در نقاشی و طراحی برای ایجاد آثار هنری به کار میرود.
pochote
پوشوت درختی است که عمدتاً در مناطق گرمسیری رشد میکند و برگهای بزرگی دارد.
pocill
پوسیلی، فنجانی کوچک و عموماً بدون دسته، که برای نوشیدنیهای ویژه یا مراسمها طراحی شده است.
pocilliform
پوسیلیفرم، به شکلی اشاره دارد که شبیه به یک فنجان یا ظرف کوچک است.
pocked
پُر از حفره یا فرورفتگی; به سطحی اشاره دارد که آسیب دیده و دارای عیوبی است.
pocketable
قابل قرارگیری در جیب; به وسایلی اشاره دارد که به اندازه کافی کوچک و سبک هستند که بتوان آنها را در جیب قرار داد.
pocketableness
قابلیت قرارگیری در جیب; به ویژگی یک شیء اشاره دارد که به آن اجازه میدهد به راحتی در جیب قرار گیرد.
pocketcase
کیف جیبی؛ نوعی کیف که برای نگهداری و محافظت از وسایل کوچک طراحی شده است.
pocketer
جیببر به معنای شخصی است که اشیاء را در جیبهای خود حمل میکند.
pocketers
جیببران به معنای افرادی است که اشیاء را در جیبهایشان حمل میکنند و معمولاً به جستجوی اشیاء جالب علاقه دارند.
pocketful
جیبی به میزان اشیاء که در جیب جا میشود، به ویژه زمانی که اشیا کمیت معینی دارند.
pocketfuls
به چندین مقدار از اشیاء که در جیبها جا میشود، اشاره دارد.
pockety
به معنای داشتن جیبهای زیاد یا به راحتی جیب قابل حمل است.
pocketlike
شکل یا مشکلی که شبیه جیب باشد، میتواند به اشیاء کمک کند تا راحتتر در آن قرار بگیرند.
pocketsful
مقدار یا تعدادی که میتواند در جیب قرار بگیرد، معمولاً به صورت کامل و پر.
pockhouse
ساختمانی کوچک و غیررسمی که معمولاً از مواد دور ریخته شده ساخته میشود.
pockier
به معنای داشتن نقاط یا لکههای بیشتر، معمولاً برای توصیف سطوح.
pockiest
بیشترین میزان لک یا فرورفتگی را دارا بودن، معمولاً برای مقایسه.
pockily
به طرز ناهموار یا ناپیوسته، معمولاً در مورد حرکت یا صحبت.
pockiness
ناهمواری و دندانهدار بودن یک سطح، معمولاً به علائم ناشی از جوش یا مشکلات پوستی اشاره دارد.
pocking
عمل ناهموار یا سوراخ کردن، معمولاً به سطح یا بافتی اشاره دارد.
pockmanky
به معنای نادرست یا ناهموار، و معمولاً در توصیف اشیاء غیر متعارف یا منحصر به فرد به کار میرود.
pockmanteau
ترکیب دو کلمه به همراه معانی هر دو، که مفهوم جدیدی را ایجاد میکند.
pockmantie
کراواتی که معمولاً در طراحی و الگوها ناهموار و خاص به نظر میرسد.
pockweed
نوعی گیاه که معمولاً در خاکهای مرطوب رشد میکند و ممکن است برای کشاورزی مشکل ایجاد کند.
pockwood
چوب پوک، نوعی چوب است که برای کاربردهای هنری و صنایع دستی استفاده میشود.