squatness
نشستن، به معنی ظرفیت نشسته یا فشرده شدن، خصوصاً در ارزیابی اشیاء یا موجودات زنده است.
squattage
فضای نشستن، به ابعاد و اندازه‌ای اشاره دارد که در آن می‌توان نشسته یا محصور شد.
squatterarchy
نظام نشسته، به یک نوع ساختار قدرت غیررسمی میان افرادی که به صورت غیرقانونی در مکان‌های خاص ساکن هستند، اطلاق می‌شود.
squattered
نشسته، به معنای سکنی گزیدن در مکانی بدون اجازه، به ویژه در زمینه‌های اجتماعی یا اقتصادی است.
squattering
نشستن، به عمل سکنی گزیدن در مکان‌های غیرقانونی اشاره دارد که می‌تواند مسائل اجتماعی و قانونی را به همراه داشته باشد.
squatterism
اسکواترسیم، عمل یا نظریه‌ای است که تحت آن افراد بدون مالکیت قانونی، املاکی را اشغال می‌کنند.
squatterproof
سکونت‌ناپذیر به معنای ایجاد شرایطی است که مانع از اشغال غیرقانونی املاک شود.
squatty
اسکواتی به چیزی گفته می‌شود که پاهای کوتاه و بدنی چاق دارد.
squattier
اسکواتی‌تر به معنای داشتن ظاهر کوتاه‌تر و چاق‌تر نسبت به دیگر اشیا یا موجودات است.
squattiest
اسکواتی‌ترین به معنای داشتن خاصیت کوتاه‌ترین و چاق‌ترین نسبت به دیگر اشیا و موجودات است.
squattily
به‌صورت اسکواتی یا به شیوه‌ای که به حالت چاق و کوتاه است.
squattiness
چاقی، ویژگی فردی یا چیزی که به صورتی نزدیک به زمین و عریض و با ارتفاع کم قرار دارد.
squattingly
به شیوه‌ای کم ارتفاع و نزدیک به زمین حرکت کردن یا نشستن.
squattish
چاق، کوتاه و عریض، معمولاً به اشکالی که ارتفاع کم و عرض زیاد دارند اشاره دارد.
squattle
چمباتمه زدن، نشستن به حالت نشسته بر روی پاها.
squattocratic
مربوط به حکومتی که در آن قدرت به افرادی با جثۀ چاق و قوی داده می‌شود.
squatwise
به معنای دقیق و عملی، معمولاً در تصمیم‌گیری یا انتخاب‌های روزمره.
squawberry
اسکوابری، میوه‌ای کوچکی مشابه توت، در برخی مناطق خاص پیدا می‌شود.
squawberries
اسکوابری‌ها، نوعی میوه کوچک، که در برخی مناطق وجود دارد.
squawbush
شکلبوش، گیاهی بوته‌ای که در زمینه‌های مرطوب می‌روید.
squawdom
شکودوم، وضعیتی فرهنگی که به زنان بومی تعلق دارد.
squawflower
گل شکوا، گیاهی که در اوایل بهار شکوفا می‌شود.
squawker
شکاور، موجودی که صدای بلندی دارد و می‌تواند از دور شنیده شود.
squawkers
جیک‌جیک‌کننده، شخصی که صداهایی شبیه جیک‌جیک پرنده‌ها تولید می‌کند یا از صداهای بلند استفاده می‌کند.
squawkie
پرنده‌ای با صدای خاص یا غیرمعمول که معمولاً جیک‌جیک می‌کند.
squawkingly
به صورت جیک‌جیک‌کننده، با صدایی بلند و غیرعادی.
squawl
فعل جیک‌جیک کردن، ساختن صداهایی بلند و غیرقابل تحمل.
squawler
شخصی که به طور مکرر جیک‌جیک می‌کند یا صداهای بلند تولید می‌کند.
squawmish
احساس ناخوشی یا حساسیت به چیزی به ویژه در موقعیت‌های خاص.
squawtits
اسکواتیت، نوعی پرنده کوچک و رنگارنگ که معمولاً در جنگل ها یافت می شود و صدای جیک جیک بلندی دارد.
squawweed
اسکوات وید، نوعی گیاه زینتی با رنگهای زنده که معمولاً در باغ ها و گلخانه ها کاشته می شود.
squaxon
اسکواکسون، شیء یا طراحی منحصر به فرد که معمولاً به عنوان اثر هنری شناخته می شود.
squdge
اسکدژ، عمل فشار دادن یا فشردن یک ماده نرم به طوری که شکل جدیدی به خود بگیرد.
squdgy
اسکودژی، به معنای نرم و قابل فشار، معمولاً برای توصیف بافت غذاها به کار می‌رود.
squeakery
جیک جیکری، صدای بلند و مکرر که به ویژه از طرف موش ها شنیده می‌شود.
squeakyish
صفتی که به شیئی یا صدایی کم و بیش جیرجیر مانند اشاره دارد.
squeakily
به شیوه‌ای که صداهای جیرجیر تولید می‌کند.
squeakiness
کیفیت یا حالت جیرجیر کردن، معمولاً به صداها و اشیاء اشاره دارد.
squeakingly
به شیوه‌ای که جیرجیر می‌کند.
squeaklet
صدای جیرجیر کم حجم یا کم شدت.