subreptive
زیرتجربه به ویژگیهایی اشاره دارد که به کنایه و غیرمستقیم بودن اطلاعات یا نظرات اشاره دارد.
subreputable
غیر معتبر، به معنای ناپسند یا بدنام است و معمولاً به مواردی اشاره دارد که اعتبار یا شهرت خوبی ندارند.
subresin
زیرماده رزینی، نوعی ماده شیمیایی که در ساختارهای مختلف استفاده میشود.
subresults
نتایج فرعی، نتایج مربوط به یک مطالعه که معمولاً کماهمیتتر از نتایج اصلی هستند.
subretinal
زیرشبکی، به ساختارهایی اطلاق میشود که در زیر شبکیه چشم قرار دارند.
subretractile
زیرکشیده، به وضعیتی اشاره دارد که قابلیت کشیده شدن دارد.
subrhombic
زیرمکعبی، شکلی که شبیه به لوزی است ولی ویژگیهای کامل آن را ندارد.
subrhombical
زیرمکعبی، صفات یا خصوصیاتی که به شکل زیرمکعبی اشاره دارد.
subrhomboid
زیرمکعبی، اشاره به شکل یا ساختار بلوری که شبیه به مکعب است اما کامل نیست.
subrhomboidal
زیرمکعبی، به زوایا یا اشکالی اشاره دارد که شبیه به زاویههای مکعبی اما کامل نیستند.
subrictal
زیرریکتال، به نشانهها یا احساساتی اشاره دارد که در ناحیه زیر رکتوم قرار دارند.
subrident
زیرمیخی، به دندانهایی اشاره دارد که شکل خاصی دارند و ممکن است برآمدهتر از دندانهای معمولی باشند.
subridently
به معنی لبخند زدن یا خندیدن به شکل ملایم یا نیمهخندانه است.
subrigid
به معنای سخت و غیرقابل انعطاف است.
subrigidity
به معنی سختی یا عدم انعطاف به میزان جزئی است.
subrigidly
به معنای پیروی یا عمل کردن به طور نیمهسخت و غیرقابل انعطاف است.
subrigidness
به معنی حالت سخت و غیرقابل انعطاف به صورت جزئی است.
subring
به معنی زیرساز یا حلقه کوچک است.
subrings
زیرحلقه، یک مجموعه است که خود حلقه است و همچنین با عملیاتهای حلقه اصلی سازگار است.
subrision
زیرریزی به معنای اصلاح و تغییر وضعیت زمین یا زیرساختها برای اهداف خاص است.
subrisive
زیرریزی، به معنای تمایل به زیر سوال بردن یا انتقاد از قدرت یا قواعد موجود است.
subrisory
زیرریزی، به مفاهیم و تحلیلهایی اشاره دارد که به چالش کشیدن قدرت و وضعیتهای اجتماعی کمک میکنند.
subrogate
زیر بردن، به معنای گرفتن حق از شخص دیگری برای پیگیری یک ادعا است.
subrogated
زیر برده، به معنای استخدام حق برای یک طرف دیگر برای پیگیری یک ادعا است.
subrogating
واگذار کردن حقوق قانونی به شخص یا نهادی دیگر، معمولاً پس از پرداخت ادعا.
subrogee
شخصی که حقوق قانونی را از شخص دیگر دریافت میکند، معمولاً در زمینه بیمه.
subrogor
شخصی که حقوق خود را به شخص دیگر واگذار میکند.
subroot
ریشهای که به ریشه اصلی متصل است و به تأمین مواد مغذی کمک میکند.
subrostral
ناحیه زیر نوک، معمولاً در زمینه آناتومی یا تطبیق جانوری.
subrotund
شکل تقریباً گرد یا بیضوی، در توصیف اشیاء به کار میرود.
subrotundity
زیرگردی، صفتی که به شکلهای منحنی و نزدیک به گرد اشاره دارد.
subrotundly
به طور زیرگرد، بیانگر یک ویژگی یا کیفیت بصری خاص است.
subround
شکلی نزدیک به گرد اما نه کاملاً گرد.
subroutining
فرآیند تقسیم یا سازماندهی کد به زیرروتینهای کوچکتر.
subrule
قاعدهای فرعی که به عنوان بخشی از قوانین اصلی عمل میکند.
subruler
زیرمقام، مقام یا شخصی که تحت قدرت مقام بالاتر عمل میکند.
subrules
زیرمقررات، قواعد و اصول فرعی که به قواعد اصلی کمک میکنند.