temporalize
زمانی کردن، یعنی مرتبط کردن یک مفهوم یا واقعیت با زمان.
temporalness
زمانی بودن، ویژگی یا حالت وجودی که به زمان مربوط می‌شود.
temporals
زمان‌ها، کلمات یا عبارات مرتبط با زمان در زبان‌شناسی.
temporalty
زمانی بودن، حالتی از وجود که موقتی یا مرتبط با زمان است.
temporalties
مدت‌ها، زمان‌ها یا دوره‌هایی که در یک پروژه یا فعالیت به عنوان مهلت یا زمان‌بندی تعیین شده‌اند.
temporaneous
موقتی، به رویدادها یا شرایطی اطلاق می‌شود که در زمان مشخصی وجود دارند یا اتفاق می‌افتند.
temporaneously
به صورت هم‌زمان، در زمان مشابه یا همزمان با رویداد دیگر.
temporaneousness
موقتی بودن، و اشاره به کیفیت یا حالت موقتی بودن چیزی.
temporariness
موقتی بودن، کیفیت یا حالت موقتی بودن چیزی یا موقعیتی.
temporator
مدیر موقت، فردی که به‌طور موقت مسئولیت یا مدیریت یک پروژه یا سازمان را به عهده دارد.
tempore
در لغت‌نامه، به معنی موقتی و بر اساس زمان تعریف می‌شود.
temporisation
عمل به تأخیر انداختن یا زمان دادن به یک فرآیند اجرایی.
temporiser
کسی که به خاطر مشکلات تصمیم‌گیری، زمان را هدر می‌دهد.
temporisingly
به طور موقتی و با دقت در کلمات به گونه‌ای که زمان بیشتری برای فکر کردن داده شود.
temporist
کسی که به ارزش زمان و لحظه‌ها اهمیت می‌دهد.
temporization
عمل به تأخیر انداختن یک تصمیم یا اقدام.
temporizer
تأخیرکننده، فردی که در مواقعی که باید سریع عمل کند، سعی در به تأخیر انداختن کارها و تصمیم‌گیری‌ها دارد.
temporizers
تأخیرکنندگان، افرادی که در ارائه زمان مناسب برای تصمیم‌گیری و اقدامات مؤثر تردید دارند.
temporizingly
به طور تأخیرکننده، به روشی که در آن فرد سعی می‌کند از اتخاذ موضع قطعی و روشن جلوگیری کند.
temporoalar
تمپورآلار، اشاره به ساختارهای احاطه‌کننده ناحیه گوش و فک دارد.
temporoauricular
تمپورآوری‌کل، به ناحیه‌ای اشاره دارد که به گوش مرتبط می‌شود و در حرکات آن شرکت می‌کند.
temporocentral
تمپوروسنترال به ناحیه‌ای اطلاق می‌شود که در پردازش صدا و شنوایی نقش دارد.
temporocerebellar
تمپوروسربلر به ناحیه‌ای از مغز اشاره دارد که از ناحیه تمپورا و مخچه تشکیل شده و در حفظ تعادل بدن نقش دارد.
temporofacial
تمپوروفیشال به عصب یا ناحیه‌ای اطلاق می‌شود که بر عضلات و حرکات صورت تأثیر می‌گذارد.
temporofrontal
تمپوروفرانتال به ناحیه‌ای در مغز اشاره دارد که بین ناحیه تمپورا و پیشانی قرار دارد و در فرآیندهای شناختی تأثیرگذار است.
temporohyoid
تمپوروهیود به ناحیه‌ای اشاره دارد که عضله تمپورالیس و استخوان هیود را به هم متصل می‌کند.
temporomalar
تمپورومالر به ناحیه‌ای اشاره دارد که در آن عضله تمپورال با ناحیه گونه مرتبط است.
temporomandibular
تمپورومندیبلر به مفصلی اشاره دارد که فک پایین را به جمجمه متصل می‌کند و در عملکرد جویدن نقش دارد.
temporomastoid
عضله‌ای که در ناحیه اطراف گوش و پایه جمجمه واقع شده و به حرکت سر کمک می‌کند.
temporomaxillary
مفصلی که جمجمه را به فک پایین متصل می‌کند و عملکرد مهمی در حرکت فک دارد.
temporooccipital
منطقه‌ای از مغز که بین ناحیه تمپوری و اکیپیتال قرار دارد و در پردازش دید دخیل است.
temporoparietal
لوبی در مغز که بین منطقه تمپور و پریتال قرار دارد و در پردازش حسی نقش دارد.
temporopontine
ناحیه‌ای در مغز که در پردازش صدا و شنوایی دخالتی دارد.
temporosphenoid
استخوانی که در ناحیه جانبی جمجمه و در نزدیکی چشم‌ها قرار دارد.
temporosphenoidal
ناحیه‌ای از جمجمه که در ارتباط با گیجگاه و سینوس‌های بینی قرار دارد.
temporozygomatic
خطی آناتومیکی که بین ناحیه گیجگاهی و گونه وجود دارد.
tempre
حالت یا حالتی که به صورت ناگهانی در افراد یا محیط‌ها ایجاد می‌شود.
temprely
به صورتی با شور و نشاط یا انرژی بالا، در ارتباط با فعالیت‌های اجتماعی.
temptability
استعداد یا قابلیت وسوسه شدن در برابر چیزها یا پیشنهادات.
temptable
قابلیت یا امکان وسوسه شدن در برابر چیزهای جذاب یا وسوسه‌انگیز.