on the gad
عبارت 'on the gad' به معنی فعال بودن و در حال حرکت یا فعالیت است.
on the game
به معنای آماده و فعال در یک موقعیت کاری یا اجتماعی است.
on the go
عبارت 'on the go' به معنای مشغول و در حال فعالیت است.
on the grog
به معنای مصرف مشروبات الکلی است، به ویژه در موقعیتهای اجتماعی.
on the ground
عبارت 'روی زمین' به معنای واقعاً در محل مورد بحث یا فعالیت حضور داشتن است.
on the heels of
عبارت 'در پی' به معنای وقوع یک اتفاق بلافاصله پس از اتفاق دیگر است.
on the hip
عبارت 'بر روی کمر' به معنای قرار دادن یا نگه داشتن چیزی در کنار یا بالای کمر است.
on the home front
عبارت 'در جبهه داخلی' به فعالیتها و شرایط در داخل کشور نسبت به جنگ یا بحرانهای خارجی اشاره دارد.
on the hoof
عبارت 'در حال حرکت' به معنای انجام کاری به شکل فوری و بدون برنامهریزی قبلی است.
on the hook for
عبارت 'مسئول بودن' به معنای داشتن مسئولیت یا تعهد برای انجام کار یا پرداخت هزینهای خاص است.
on the horizon
چیزی که در آینده نزدیک قابل مشاهده است یا انتظار آن میرود.
on the horn
استفاده از اصطلاح برای اشاره به گفتگو یا تماس تلفنی.
on the hour
زمانی که چیزی دقیقاً در ساعت مشخصی آغاز میشود.
on the huh
عبارت 'حالا چه باید بکنیم' زمانی به کار میرود که شخص در موقعیتی سردرگم یا گیج کننده قرار دارد.
on the improve
عبارت 'در حال پیشرفت' به معنای بهتر شدن وضعیت شخص یا چیزی است.
on the increase
عبارت 'در حال افزایش' به معنای بیشتر شدن یا زیادتر شدن چیزی در یک زمان مشخص است.
on the inside
عبارت 'درون' به معنای در داخل چیزی یا دنیای خصوصی و غیرقابل دسترسی است.
on the jar
عبارت 'روی شیشه' به معنای موجود بودن یا قرار گرفتن چیزی بر روی ظرف شیشهای است.
on the knocker
به معنای فعال و در حال انجام کاری، به ویژه در زمینههای اجتماعی.
on the lam
به معنای فرار از قانون یا در حال فرار بودن.
on the latch
به معنای در باز بودن یا در حالتی قرار دادن که به آسانی بتوان به آن دسترسی پیدا کرد.
on the line
به معنای در خطر بودن یا تحت تهدید قرار داشتن.
on the loose
در حال گشت و گذار بودن، آزاد بودن و در حال حرکت به طور غیرقانونی یا خطرناک.
on the make
فرصتطلب بودن و تلاش برای بهرهبرداری از شرایط به نفع خود.
on the market
در دسترس و قابل خریداری برای عموم، معمولاً در مورد کالاها یا خدمات.
on the mat
روی تشک بودن، به ویژه در زمان بازی یا ورزش.
on the mend
در حال بهبودی، به معنای اینکه کسی یا چیزی به وضعیت بهتری برمیگردد بخصوص بعد از بیماری یا آسیب.
on the minus side
جنبه منفی، اشاره به نقطهای دارد که نشاندهنده معایب یا مشکلات یک موقعیت یا شرایط است.
on the money
کاملاً درست، به معنای اینکه چیزی دقیقاً درست است یا در مورد آن موضوع درست بیان شده است.
on the move
در حال حرکت، به معنای اینکه شخصی فعال است و معمولاً مشغول جابجایی یا فعالیت است.
on the nail
به گود، به معنای اینکه فردی به درستی یا به دقت به یک موضوع یا مسئله اشاره میکند.
on the nose
عبارت 'on the nose' به معنای دقیق یا درست است و زمانی استفاده میشود که چیزی به طور کامل یا بدون شک صاف و مشخص باشد.
on the off chance
عبارت 'on the off chance' به معنای احتمال کم یا وقوع نادر است و وقتی به چیزی اشاره میشود که به احتمال زیاد اتفاق نمیافتد.
on the one hand
عبارت 'on the one hand' برای معرفی یک دیدگاه یا مزیت و سپس در ادامه برای بیان دیدگاه یا مزیت دیگری استفاده میشود.
on the order of
عبارت 'on the order of' برای تخمین زدن مقدار یا اندازه استفاده میشود و به معنای مقدار تقریبی است.
on the other hand
عبارت 'on the other hand' برای ارائه دیدگاه یا خبری متضاد استفاده میشود.
on the outer
عبارت 'on the outer' به بخش خارجی یا پیرامون چیزی اشاره دارد.
on the outside
از نظر ظاهری، اشاره به وضعیت یا احساسی دارد که در بیرون قابل مشاهده است، اما ممکن است در واقعیت متفاوت باشد.
on the outside looking in
حالت مشاهدهگر بودن از بیرون، در شرایطی که فرد نمیتواند به فعالیت یا گفتوگویی که در حال وقوع است، وارد شود.
on the phone
حالتی که فرد در حال صحبت کردن با کسی از طریق تلفن است.
on the pig's back
به معنای خوشبخت و راضی بودن، معمولاً به دلیل دستیابی به موفقیت یا ثروت.