aphonous
آفونوس، اصطلاحی استفاده میشود برای توصیف گفتاری که به وضوح قابل فهم نباشد.
aphoria
آفوریا، وضعیتی که در آن فرد احساس سردرگمی یا بیحوصلگی میکند.
aphoriser
آفورایزر، شخصی که افکار یا نکات عمیق را به صورت جملات کوتاه بیان میکند.
aphorismatic
آفروری، نوعی بیان مختصر و تاثیرگذار که معمولا یک حقیقت عمیق را در خود دارد.
aphorismer
آفروریگو، فردی که آفروریها یا جملات مختصر و معنادار میسازد.
aphorismic
آفروریوار، به سبک یا ویژگی آفروریگری اشاره دارد و معمولاً به بیان مختصر و مؤثر اطلاق میشود.
aphorismical
آفروریوار، به معنای مرتبط با آفروری و ویژگیهای آن، به ویژه در بیان دیدگاهها.
aphorismos
آفروریها، مجموعهای از جملات کوتاه و حکیمانه که معمولاً آموزنده هستند.
aphorist
آفرورینویس، فردی که آفروریها مینویسد و معمولاً به سبک مختصر و تأثیرگذار شناخته میشود.
aphoristic
عبارات و جملات کوتاهی که حقیقت یا نکتهای عمیق را بیان میکنند.
aphoristical
وابسته به یا شامل عبارات و جملات کوتاه با معنی عمیق.
aphorists
افرادی که عبارات کوتاه با معانی عمیق تولید میکنند.
aphorizer
شخصی که عبارات کوتاه و معنادار میسازد.
aphoruridae
خانوادهای از پرندگان که دارای ویژگیهای خاصی هستند.
aphotaxis
آفوتاکسیس، حرکتی است که در آن موجودات زنده به طور خودکار از نور دور میشوند.
aphotic
آفوتیک به منطقهای اطلاق میشود که در آن هیچ نوری وجود ندارد.
aphototactic
آفوتوتاکتیک به حرکتی اطلاق میشود که موجودات از منابع نور دور میشوند.
aphototaxis
آفوتوتاکسیس به معنای حرکتی است که موجودات به دور از نور انجام میدهند.
aphototropic
آفوتروپیک به موجوداتی اطلاق میشود که به دور از نور رشد میکنند.
aphototropism
آفوتروپیسم به معنای پاسخ رشد گیاهان به دور از نور است.
aphra
آفره، یک نام خاص که ممکن است به شخصیتهای تاریخی یا فرهنگی اشاره کند.
aphrasia
آفرزیا، اختلالی در گفتار و زبان که میتواند توانایی برقراری ارتباط را مختل کند.
aphrite
آفریت، یک ماده معدنی خاص که در زمینشناسی مطالعه میشود.
aphrizite
آفریزیته، نوعی ماده معدنی که به خاطر ساختار بلوری خاص خود شناخته میشود.
aphrodesiac
آفرودزیاک، مادهای که به افزایش میل جنسی کمک میکند.
aphrodisiacal
داروی تقویتکننده میل جنسی، چیزی که میتواند تمایل به عشق یا رابطه جنسی را افزایش دهد.
aphrodisian
چیزی مرتبط با داروهای تقویتکننده میل جنسی و اشتیاق.
aphrodisiomaniac
شخصی که به داروهای تقویتکننده میل جنسی وابستگی دارد و همیشه در جستجوی راههای جدید میباشد.
aphrodisiomaniacal
رفتاری که به واسطه وابستگی به داروهای تقویتکننده میل جنسی شکل میگیرد.
aphrodision
مفهوم یا مادهای که به تقویت عشق و میل جنسی مربوط میشود.
aphrodistic
آفرودیسیک، مربوط به آفرودیت، بهطور خاص به جذابیت و زیبایی اشاره دارد.
aphrodite
آفرودیت، در اساطیر یونان، الهه عشق و زیبایی است.
aphroditeum
آفرودیتئوم، مکان یا معبدی است که به آفرودیت اختصاص یافته است.
aphroditic
آفرودیتیک، به زیبایی و جذابیت خاصی اشاره دارد که با آفرودیت مرتبط است.
aphroditidae
آفرودیتیدا، نام خانوادهای از موجودات دریایی است که شامل انواع خاصی میشود.
aphroditous
آفرودیتوس، به زیبایی و جذابیت خاص اشاره دارد.
aphrolite
آفرولیت، نوعی سنگ متخلخل که اغلب در هنگام فعالیتهای آتشفشانی تشکیل میشود.