bedstaff
کارکنان تخت، افرادی که مسئول نگهداری و تمیزی رختخواب و ملحفهها هستند.
bedstand
میز کنار تخت، میزی که معمولاً در کنار تخت خواب قرار میگیرد و برای قرار دادن اشیاء مورد استفاده قرار میگیرد.
bedstands
میزهای بغل تخت، میزی که در کنار تخت خواب قرار دارد و معمولاً برای قرار دادن وسایلی مثل لامپ، کتاب یا ساعت استفاده میشود.
bedstaves
چوبهای تخت، چوبهایی که معمولاً برای ساختار تخت استفاده میشوند و قابلیت حمایت از بقیه اجزای تخت را دارند.
bedstock
بدنه تخت، قسمت اصلی و حمایتکننده تخت که میتواند از مواد مختلفی ساخته شود.
bedstring
بند تخت، نوار یا رشتهای که در زیر تشک قرار میگیرد و حمایت اضافی برای تشک فراهم میکند.
bedswerver
تخت خالی کن، ابزاری برای جا به جا کردن و تنظیم تخت به راحتی، معمولاً در زمان نظافت یا تغییر دکوراسیون استفاده میشود.
bedtick
کیسه تشک، پوشش پارچهای که تشک درون آن قرار میگیرد و معمولاً از مواد نرم و مقاوم ساخته شده است.
bedticking
پارچهای با الگوی محکم که معمولاً برای روکش تشکها و بالشها استفاده میشود.
bedticks
حشرات کوچکی که در شکافها و شکافهای تشک و تختخواب زندگی میکنند.
bedub
دوبله کردن یا صداگذاری روی تصاویر ویدئویی.
beduchess
عنوانی برای زنانی با مقام و نفوذ در ارتباط با موضوع خواب و راحتی.
beduck
پوشاندن وسایل خواب با لایهای محافظ.
beduke
نوعی از رخت خواب یا پارچه مناسب برای راحتی بیشتر.
bedull
بیحوصله، خسته و بیرمق است و معمولاً در شرایطی به کار میرود که کسی انرژی یا تمایل برای انجام فعالیت خاصی ندارد.
bedumb
به حالت بیحالی یا ناتوانی در فکری که نمیتواند به راحتی تفکر کند اشاره میکند.
bedumbed
حالت بیحالی یا خستگی ذهنی ناشی از فکر کردن یا مواجهه با اطلاعات پیچیده.
bedumbing
فرایند یا عمل بیحالی و ناتوانی ذهنی که معمولاً ناشی از کار تکراری یا خسته کننده است.
bedumbs
توانایی حفظ هوشیاری و تمرکز در شرایط دشوار بدون اینکه دچار بیحالی شود.
bedunce
حالت خستگی و بیحالی که فرد نمیتواند به راحتی تمرکز کند.
bedunced
بدونس شده، اشاره به حالتی است که جوانهها یا قسمتهای دیگر یک گیاه به صورت ویژهای در آمدهاند.
bedunces
بدونس میشود، گویای حالتی است که گیاهان یا درختان به سمت رشد یا شکوفایی میروند.
bedunch
بدونچ، به معنی یک دسته یا گروه از گلها یا محصولات باغی است.
beduncing
بدونس کردن، اشاره به فرآیند رشد و آمادهسازی گیاهان یا محصولات برای مراحل بعدی دارد.
bedung
بدونگ، به معنی مرحلهای از رشد گیاهان یا ایجاد حالت خاصی برای آنهاست.
bedur
بدور، به معنی نمایشی از رنگها یا اشکال در یک فضای مشخص است.
bedusk
به معنای تاریک شدن یا شروع تاریکی در زمان غروب آفتاب.
bedust
عمل گردگیری یا پاک کردن گرد و غبار از سطوح.
bedway
مسیر یا راهی که معمولاً در اطراف یک بستر قرار دارد.
bedways
جمع 'bedway'؛ مسیرهایی برای عبور یا قدم زدن.
bedward
به سمت بستر یا خانه حرکت کردن.
bedwards
در جهت بستر یا خانه به جلو حرکت کردن.
bedwarf
کوچک کردن، به معنای کاهش اندازه یا اهمیت چیزی.
bedwarfed
کوچک شده، در نتیجه اثرات بیرونی که اندازه را کاهش میدهد.
bedwarfing
عمل کوچک کردن، انتقال فرایند کوچکتر کردن.
bedwarfs
کوچک کردن، ایجاد احساس کماهمیتی یا ناتوانی.
bedwell
زندگی کردن یا اقامت کردن در یک مکان به مدت موقت.
beearn
به دست آوردن، به معنای کسب درآمد یا ثروت.
beeball
بیبال، یک بازی غیررسمی مشابه بیسبال که معمولاً توسط کودکان بازی میشود.
beebee
بیبی، مخلوق کوچکی که معمولاً در محیطهای طبیعی و باغها دیده میشود.