accessibility
قابلیت دسترسی، کیفیت یا وضعیت اینکه یک مکان یا خدمت قابل دسترسی برای افراد باشد.
accession
پیوستن، فرآیند یا عمل پیوستن یا به دست آوردن چیزی.
accessorial
هزینههای اضافی که ممکن است به هزینه اصلی خدمات اضافه شود، معمولاً در حمل و نقل و لجستیک استفاده می‌شود.
accessorize
به کار بردن لوازم جانبی برای بهبود ظاهر چیزی، به ویژه در مد و دکوراسیون.
accessory after the fact
شخصی که پس از وقوع یک جرم به مجرم کمک می‌کند تا گرفتار نشود یا از عواقب جرم خود فرار کند.
accessory before the fact
شخصی که در انجام یک جرم مشارکت یا کمک می‌کند، قبل از این که جرم رخ دهد.
accessory cell
سلولی که به یک دستگاه اضافه می‌شود تا قابلیت‌های آن را تقویت کند، به ویژه در مورد وسایل الکترونیکی.
accessory mineral
کانی‌های فرعی، کانی‌هایی هستند که در یک سنگ غالب نیستند ولی وجود آنها به درک بهتر ترکیب و تاریخچه سنگ کمک می‌کند.
accessory nerve
عصب فرعی، عصب دهم مغزی است که به کنترل حرکات خاص در ناحیه گردن و شانه کمک می‌کند.
access provider
ارائه‌دهنده دسترسی، شرکتی است که به کاربران اجازه می‌دهد به اینترنت و سایر خدمات الکترونیکی متصل شوند.
access road
جاده‌ای است که برای دسترسی به یک محل خاص ایجاد شده و معمولاً برای تسهیل تردد وسایل نقلیه استفاده می‌شود.
access time
زمان دسترسی، مدت زمانی است که سیستم برای واکنش به درخواست دسترسی به داده نیاز دارد.
acciaccatura
اکی اکاتورا، یک علامت زینتی در موسیقی است که به صورت سریع و کوتاه نواخته می‌شود و معمولاً پیش از نت اصلی اجرا می‌شود.
accidentally
به طور تصادفی، به معنای انجام عملی بدون عمد یا اراده پیشین.
accidentally on purpose
به طور تصادفی عمداً، به معنای اینکه یک عمل به نظر تصادفی است اما به عمد انجام شده است.
accident and emergency
حوادث و اورژانس، به بخش خاصی در بیمارستان اشاره دارد که به مراقبت از بیماران نیازمند به درمان فوری می‌پردازد.
accident compensation
غرامت حادثه، به مبلغی که به فرد آسیب‌دیده از یک حادثه پرداخت می‌شود، اشاره دارد.
accident-prone
افرادی که به راحتی در معرض حوادث یا تصادفات قرار می‌گیرند.
accidents will happen
این جمله به معنای آن است که اشتباهات و حوادث ناخواسته ممکن است در هر زمان رخ دهند.
accidie
حالت افسردگی و بی‌تحرکی ناشی از یأس یا بی‌علاقگی.
accipiter
نوعی پرنده شکاری که عموماً شامل جغدها و شاهین‌ها می‌شود.
accipitrine
مربوط به یا متعلق به گروهی از پرندگان شکاری.
acclamation
تحسین و تأیید عمومی، به ویژه در یک موقعیت سیاسی یا اجتماعی.
acclimatization
فرایند سازگاری با شرایط جدید، به ویژه آب و هوا یا محیط.
acclimatization society
انجمنی که بر روی آداپتاسیون انسانی و محیطی تحقیقات و کمک‌هایی را انجام می‌دهد.
acclimatize
به معنای عادت کردن یا سازگار شدن با محیط جدید.
accommodate
جا دادن، فراهم کردن فضا برای دیگران یا شرایط خاص.
accommodating
فردی که به راحتی با دیگران کنار می‌آید و نیازهای آنها را در نظر می‌گیرد.
accommodation
محل سکونت یا اقامتی که در آن شخص می‌ماند.
accommodation address
آدرس محلی که شخص در آن اقامت دارد.
accommodation house
نوعی محل زندگی که به طور خاص برای اقامت گروهی یا موقت ساخته شده است.
accommodationist
فردی که به سمت سازش و توافق با دیگران می‌رود.
accommodation ladder
نردبان اقامتی، نردبانی است که به کشتی وصل شده و به مسافران و خدمه اجازه می‌دهد تا به راحتی سوار یا پیاده شوند.
accommodative
سازش‌پذیر به معنای توانایی تطبیق و سازگاری با نیازها یا خواسته‌های دیگران است.
accompaniment
همراهی، چیزی است که همراه با چیزی دیگر ارائه می‌شود، مانند موسیقی که به یک اجرا اضافه می‌شود.
accomplice
همدست، شخصی است که در انجام یک عمل غیرقانونی به دیگری کمک می‌کند.
accomplishable
قابل انجام: به معنای اینکه یک عمل یا کار را می‌توان انجام داد و به ثمر رساند.
accomplished
موفق: به کسی یا چیزی اطلاق می‌شود که در زمینه‌ای خاص به موفقیت های چشمگیری دست یافته است.
accomplishment
موفقیت: به دست آوردن یک هدف یا نتیجه مثبت به ویژه با تلاش و سخت‌کوشی.
accord
توافق: حالتی که در آن دو طرف یا بیشتر با هم تفاهم می‌کنند.