fusilades
فوزیلاژ، تیراندازیهای مکرر و دستهجمعی به سمت هدف خاصی در یک زمان کوتاه.
fusilading
فوزیلاژینگ، عمل تیراندازی متوالی و مکرر به سمت یک هدف.
fusile
فوزیل، مربوط به خصوصیات یا ساختارهای خاص و غیرمعمول مواد.
fusilly
فوزیلی، به معنای عمل کردن بهطور غیرمنظم و شتابزده.
fusinist
فوزینیست، فردی که به هنر و تجسم خلاق توجه خاصی نشان میدهد.
fusinite
فوزینیت، نوعی ماده معدنی است که در علم زمینشناسی مطالعه میشود.
fusional
فیزونال، اصطلاحی در زبانشناسی که به زبانی اشاره دارد که در آن، تغییرات نحوی و صرفی در یک قالب واحد ترکیب میشود.
fusionism
فوزیونیسم، یک گرایش نظری که به ترکیب عناصر مختلف از ایدئولوژیها یا فلسفهها اشاره دارد.
fusionless
بدون ادغام، به حالتی اشاره دارد که در آن اجزا یا ایدهها بدون ترکیب باقی میمانند.
fusk
فاسک، اصطلاحی غیررسمی که به بیان عمومی یا بیدقت در سخن گفتن اطلاق میشود.
fusobacteria
فوزوباکتریا، نوعی باکتری که به گروهی از باکتریهای بیهوازی تعلق دارد و در روده و دهان وجود دارند.
fusobacterium
فوزوباکتریوم، نوعی باکتری که معمولاً در محیطهای غیرهوازی زندگی میکند و میتواند باعث عفونت شود.
fusobteria
فوسوبتریا به معنای نوعی دستکاری یا تغییر در یک فرآیند است.
fusoid
فوسوید به شکل یا ساختاری گفته میشود که خاصیت خاصی دارد.
fussbudgety
فوسبرگرزی به معنای نازکبین و حساس در جزئیات است.
fusser
فوسر به کسی گفته میشود که دائم ناله میکند یا نارضایتی نشان میدهد.
fussers
فوسرها به گروهی از افرادی اطلاق میشود که بهطور مداوم نارضایتی خود را ابراز میکنند.
fussify
فوسکردن به معنای بزرگ کردن یا حساس کردن نسبت به مسائلی کوچک است.
fussification
فوضیزایی، فرآیند ایجاد نگرانی یا ناراحتی غیرضروری در مورد یک موضوع.
fussily
به طرز دقیق و وسواسی و با اهمیت زیاد به جزئیات.
fussiness
وسواس، نگرانی یا حساسیت بیش از حد به جزئیات و دقت.
fussle
همهمه، درهم ریختگی و سر و صدای بدون نظم.
fussock
پشمینه، یک نوع پالتو یا پوشش ساخته شده از پشم.
fust
بوی نمزده، که به طور خاص برای اشاره به بوی ناشی از رطوبت استفاده میشود.
fustanelle
فوسطانیل نوعی لباس سنتی که بیشتر در مناطق مدیترانهای، به ویژه یونان پوشیده میشود.
fustee
فوستی نوعی از لباس یا پوششی که تاریخی به عنوان پشتیبانی برای بدن استفاده شده است.
fuster
فوستر به فردی اطلاق میشود که در ساخت و کار با چوب تخصص دارد.
fusteric
فوسترک به طراحی یا الگوهایی که به کارهای چوبی و صنایع دستی مربوط میشود، اطلاق میشود.
fustet
فوستت به تعبیری به بخش خاصی از لباس اشاره دارد که ممکن است نقشی کلیدی در نمایش یا جشنوارهها داشته باشد.
fustianish
فوستیانیش به توصیف شخصی با خصوصیات متکبرانه و خودخواهانه اطلاق میشود.
fustianist
فستیانیست، فردی که به استفاده از زبان و شیوههای نوشتاری پرزرق و برق و مبالغهآمیز علاقه دارد.
fustianize
فستیانی کردن به معنای افزودن زبان یا شیوههای نوشتاری پر زرق و برق و مبالغهآمیز به یک متنی است.
fustians
فستیانها به پارچههای زبر و ضخیم یا نوشتههای سنگین و مبالغهآمیز اشاره دارد.
fustics
فستیکها به مطالعه و تجزیه و تحلیل زبان و شیوههای نوشتاری مبالغهآمیز اشاره دارد.
fustie
فستی به معنای فردی است که به طور مکرر از زبان پرزرق و برق و مبالغهآمیز استفاده میکند.
fustigate
فستی کردن به معنای انتقاد شدید یا سرزنش کردن به خاطر کیفیت پایین یا عدم اصالت است.
fustigated
فستیکیشن به معنای توبیخ یا سرزنش شدید است.
fustigating
فستیکیشن به معنای سرزنش یا انتقاد شدید به کار میرود.
fustigator
فستیکیتور به شخصی گفته میشود که دیگران را سرزنش میکند.