homeborn
به شخصی گفته می‌شود که در محل خود به دنیا آمده است.
homebreds
به حیواناتی گفته می‌شود که در خانه بزرگ شده‌اند.
homebrewed
آبجو یا نوشیدنی که در خانه و به صورت غیر صنعتی تهیه شده است.
homebuild
ساختن خانه به شیوه‌ای که افراد خود به طور مستقیم آن را انجام می‌دهند.
homebuilding
فرآیند ساخت و ساز خانه‌ها که شامل مراحل مختلفی می‌شود.
homecome
بازگشت به خانه بعد از یک دوره طولانی، به ویژه به منظور دیدار با خانواده یا دوستان.
homecomer
شخصی که پس از سفر یا زندگی در خارج به خانه خود بازمی‌گردد.
homecraft
هنر یا عمل ساخت وسایل و اشیای تزئینی در خانه.
homecroft
هومکرفت، یک زمین کشاورزی کوچک و خانواده‌محور که در آن محصولات کشاورزی و دامداری به صورت محلی انجام می‌شود.
homecrofter
هومکروتر، فردی که در فعالیت‌های هومکرفت درگیر است و مواد غذایی را در محیط خانگی تولید می‌کند.
homecrofting
هومکرفتینگ، فرآیند کشت و زرع در منزل یا زمین‌های کوچک در کنار خانه است.
homefarer
هوم‌فیر، فردی که به زندگی خانگی و خانواده تعلق خاطر دارد و برای آن ارزش قائل است.
homefarm
هوم‌فارم، یک مزرعه کوچک و محلی که در نزدیکی محل سکونت فرد قرار دارد و برای تأمین مواد غذایی استفاده می‌شود.
homefelt
هوم‌فلت، اصطلاحی برای توصیف محیطی گرم و دلپذیر که احساس نزدیکی و صمیمیت را به افراد القا می‌کند.
homefolk
افرادی که در یک خانواده یا محل زندگی خاص هستند.
homefolks
افراد مربوط به یک خانواده یا گروه محلی.
homegoer
شخصی که به خانه یا محیط خانوادگی خود می‌رود.
homeyness
احساس راحتی و صمیمیت در یک مکان.
homekeeper
شخصی که مسئول نگهداری و مدیریت خانه است.
homekeeping
فعالیت‌ها و وظایف مربوط به نگهداری و مدیریت یک خانه.
homelander
ملی‌گرایان به افرادی اطلاق می‌شود که به شدت به کشور یا محل زندگی خود وابسته و افتخار می‌کنند.
homelessly
زندگی در شرایط بی‌خانمانی و عدم داشتن محل سکونت.
homelet
منزل کوچکی که به عنوان اجاره در دسترس است.
homelike
احساس راحتی و آشنایی مانند خانه.
homelikeness
ویژگی یا کیفیت داشتن احساس مانند خانه.
homelily
به شکلی دوستانه و راحت اشاره دارد.
homelyn
احساس صمیمیت و راحتی در محیط خانگی و آشنا.
homeliness
کیفیت یا حالتی که احساس راحتی و صمیمیت می‌دهد.
homeling
شخصی که به خانه و خانواده خود وابسته است و حس تعلق به آنها دارد.
homelovingness
عشقی عمیق به خانه و لوازم آن، احساس تعلق به محیط خانوادگی.
homemake
به معنی ساختن لوازم خانگی به جای خرید آنها.
homeoblastic
توسعه بافت‌ها به گونه‌ای که همه اجزا به‌طور کامل شکل بگیرند.
homeochromatic
خانه هم‌رنگ، به ویژگی مواردی که رنگ آن‌ها به دلیل تغییرات محیطی متفاوت است، اشاره دارد.
homeochromatism
پدیده‌ای که در آن اشیاء تحت شرایط متفاوت رنگ‌های مختلفی از خود نشان می‌دهند.
homeochronous
زمینه‌ای که به وقوع هم‌زمان رویدادها اشاره دارد.
homeocrystalline
به ساختار بلوری یکسان و مشابه اشاره دارد که در مواد مختلف موجود است.
homeogenic
اشاره به گونه‌ها یا اجزاء مشابه از نظر ژنتیکی.
homeogenous
به ترکیب‌هایی اطلاق می‌شود که دارای خواص یکنواخت هستند.
homeoid
هوموئید، مربوط به هوموئیدها که به ساختارها یا موجودات با ویژگی‌های مشابه خانه اشاره دارد.
homeoidal
هوموئیدال، مربوط به ویژگی‌های مشابه یک هوموئید، به ویژگی‌های ساختاری خاص اشاره دارد.