misgraffed
گرافیتی نادرست شده، به وضعیت یا نتیجه‌ای اشاره دارد که در آن گرافیتی به طور نادرست تغییر یافته است.
misgraft
عمل نادرست در پیوند زدن، به عنوان انجام غیر صحیح یک پیوند یا گرافت به کار می‌رود.
misgrafted
پیوند زده شده نادرست، به پیوندی اشاره دارد که به طور ناکارآمد یا نامناسب انجام شده باشد.
misgrafting
عمل انجام پیوند نادرست، که به توصیف فرآیند نادرست انجام دادن پیوند و عواقب آن می‌پردازد.
misgrafts
پیوند نادرست، به معنای قرار دادن بخشی از یک گیاه در جایی که مناسب نیست و باعث آسیب به آن می‌شود.
misgrave
بیان نادرست، اشاره به جدی گرفتن یا بیان چیزی به شیوه‌ای که نادرست باشد.
misgrew
رشد نادرست، به معنای اینکه چیزی به شکل نادرست و نامناسب رشد کند.
misground
آسیاب نادرست، به معنای انجام نادرست فرآیند آسیاب کردن چیزی.
misgrounded
بنیاد نادرست داشتن، به معنای اینکه یک نظر یا استدلال بر اساس معلومات غلط یا نادرست شکل گرفته است.
misgrow
رشد نادرست، وقتی که چیزی از مسیر صحیح خود منحرف شده و به درستی پیش نمی‌رود.
misgrowing
رشد نادرست، به حالتی اطلاق می‌شود که یک موجود زنده به طور غیر طبیعی و نامناسب در حال رشد است.
misgrown
رشد نادرست، به میوه یا سبزی که به درستی رشد نکرده اشاره دارد.
misgrows
به معنی رشد نادرست در مورد یک موجود زنده است.
misgrowth
رشد نادرست به مشکلات یا اختلالات رشد در موجودات زنده اشاره دارد.
misguage
اندازه گیری نادرست یا تخمین نادرست یک وضعیت یا مقدار.
misguaged
اندازه‌گیری یا ارزیابی نادرست یک مقدار.
misguess
اشتباه در حدس زدن، زمانی که کسی اطلاعات کافی ندارد یا به سادگی اشتباه می‌کند.
misguessed
زمانی که کسی به شکل نادرست چیزی را حدس می‌زند و این در گذشته اتفاق افتاده است.
misguesses
حدس‌های نادرست، زمانی که کسی چندین بار نادرست حدس می‌زند.
misguessing
فعالیت یا پروسه اشتباه حدس زدن.
misguggle
اشتباه در مدیریت همزمان چند کار، معمولا منجر به انجام نادرست آن‌ها می‌شود.
misguidance
راهنمایی نادرست، به ویژه در مورد اطلاعات یا مسیرها.
misguidedly
به طور نادرست و بدون درک صحیح از واقعیت‌ها، در مفهومی که یک رفتار یا اعتقاد نشان‌دهنده شنیده یا دیده شدن اشتباه است.
misguidedness
وضعیتی که در آن فرد یا گروهی بر اساس اطلاعات یا قضاوت نادرست عمل می‌کند.
misguider
شخصی که به دیگران اطلاعات نادرست یا مشاوره نادرست می‌دهد.
misguiders
افرادی که به صورت جمعی اطلاعات نادرست یا مشاوره شیطنت‌آمیز ارائه می‌دهند.
misguidingly
به طور نادرست و بدون درک صحیح از واقعیت، به ویژه در زمینه قضاوت یا امید.
misguise
پنهان کردن یا تغییر دادن واقعیت یا احساسات به گونه‌ای که دیگران نمی‌توانند آن را تشخیص دهند.
mishappen
ناقص یا نادرست، به رویدادی اشاره دارد که به طور غیرمنتظره و نامناسب شکل گرفته باشد.
mishara
یک اصطلاح که به مهارت‌های خاص در یک زمینه خاص اشاره دارد.
mishave
بد رفتار کردن، به ویژه در یک موقعیت اجتماعی.
mishikhwutmetunne
مفهومی پیچیده که نیاز به بررسی دقیق دارد.
miships
اشیا یا آثار هنری که به‌طور خاص و خلاقانه طراحی شده‌اند.
mishmee
چیز یا موردی که توجه و علاقه زیادی را جلب می‌کند.
mishmi
میشمی، نام قومی از هند که در مناطق کوهستانی زندگی می‌کنند و دارای فرهنگ خاص خود هستند.
mishmosh
میش‌محل، ترکیبی نامنظم یا آشفته از چیزها، معمولاً در مورد غذاها یا ایده‌ها استفاده می‌شود.
mishmoshes
میش‌محل‌ها، تعدادی از غذاهای نامنظم و ترکیبی که معمولاً با هم سرو می‌شوند.
mishnaic
میشنایی، مربوط به میشنا، یکی از متون دینی یهودی که شامل قواعد و قوانین مذهبی است.
mishnic
میشنی، مرتبط با یا بر اساس میشنا و آموزه‌های آن.
mishnical
میشنی، مربوط به مطالعات و تحلیل‌های مرتبط با میشنا.