mysticly
به‌صورت رازآلود، به معنای حالتی که در آن چیزی غیرقابل پیش‌بینی و اسرارآمیز به نظر می‌رسد.
mistico
رازآلود به معنای نوعی فلسفه یا رویکرد که بر اساس راز و معرفت عمیق بنا شده است.
mistide
زیرک و مرموز بودن، کار کردن به طریقی که سایرین متوجه نشوند.
mistify
گنگ و مبهم کردن موضوعی به گونه‌ای که دیگران نتوانند آن را درک کنند.
mystific
مبهم و رازآلود بودن چیزی یا کسی؛ چیزی که در درک آن چالش وجود دارد.
mystifically
به صورت رازآلود و پر از رمز و راز؛ به شیوه‌ای که موجب جذابیت بیشتر می‌شود.
mystification
وضعیتی که در آن چیزی یا موضوعی مبهم و دشوار برای درک است.
mystifications
چندین وضعیت یا حالت مبهم و رازآلود که در درک حقیقت مشکلاتی ایجاد می‌کند.
mystificator
شخصی که امور را پیچیده یا رمزآلود می‌کند، به طوری که برای دیگران دشوار به فهم باشد.
mystificatory
نحوه‌ای از بیان یا نوشته که باعث ابهام و راز در مفهوم می‌شود.
mystifiedly
به شکلی که گیج یا رمزآلود باشد.
mystifier
شخصی که دیگران را گیج می‌کند یا مضامین غیرواضح ایجاد می‌کند.
mystifiers
افرادی یا چیزهایی که موجب می‌شوند مفهوم یا کیفیت نامشخصی ایجاد شود.
mystifyingly
به شکل گیج‌کننده یا رمزآلود.
mistigri
میستگری، بازی کارتی است که در آن بازیکنان باید کارت‌هایی را جمع‌آوری کنند و از کارت خاصی به نام میستگری بترسند.
mistigris
میستگریس، کارت خاصی در بازی میستگری است که داشتن آن به معنای خطر است.
mistyish
مه‌آلود، به حالتی اشاره دارد که در آن دید محدودتر است و چیزی غیر شفاف به نظر می‌رسد.
mistily
به صورت مه‌آلود، به حالت یا کیفیتی اشاره دارد که دید مبهم و نامشخص است.
mistilled
دوباره تقطیر شده، به فرآیند تقطیر اشاره دارد که طعم و کیفیت محصول را بهبود می بخشد.
mistiness
مه‌آلودگی، به حالت مبهم و غیرشفاف بودن اشاره دارد.
mistion
هدف یا مقصود خاصی که یک فرد در نظر دارد.
mistypings
اشتباهات ناشی از تایپ نادرست که معمولاً در متن‌ها رخ می‌دهد.
mystiques
جنبه‌های رمزآلود و جالب یک موضوع خاص.
mistle
نباتی همیشه سبز که معمولاً در فصل کریسمس مورد استفاده قرار می‌گیرد.
mistless
بدون مه، به خصوص در اشاره به شرایط جوی.
mistold
تعریف نادرست یا اشتباه یک داستان یا وقایع.
mistone
تغییر ناگهانی در جو که می‌تواند حال و هوای خاصی ایجاد کند.
mistonusk
مکانی که در آن تغییر ناگهانی جو به وضوح مشاهده می‌شود.
mistouch
لمس سبک و نرم که ممکن است در برخی شرایط آرامش‌بخش باشد.
mistouched
احساس احساس عاطفی از محبت که در شرایط خاص پیش می‌آید.
mistouches
تغییرات عاطفی و احساسی که می‌تواند در داستان‌ها و روایت‌ها ظاهر شود.
mistouching
تجربه تغییرات عاطفی در زمانی که افراد خود را آسیب‌پذیر می‌بینند.
mistrace
به اشتباه ترسیم کردن، به صورت نادرست و ناپسند یک طرح را خط کشی کردن.
mistraced
به اشتباه ترسیم شده، به صورت نادرست و ناپسند یک طرح در گذشته ترسیم شده است.
mistraces
به اشتباه ترسیم می‌کند، به صورت نادرست و ناپسند در حال حاضر یک طرح را خط کشی می‌کند.
mistracing
در حال به اشتباه ترسیم کردن، به صورت نادرست و ناپسند یک طرح را در حال حاضر خط کشی می‌کند.
mistradition
انتقال نادرست سنت یا رسوم، به نادرست فهمیدن یا انجام دادن یک سنت.
mistrain
به اشتباه آموزش دادن، نادرست آموزش دادن یک شخص یا حیوان در انجام کارها.
mistranscribe
به اشتباه نوشتن یا ضبط کردن، به ویژه اطلاعاتی که به صورت کلامی بیان شده است.
mistranscribed
به اشتباه نوشته یا ضبط شده، به ویژه اطلاعاتی که به صورت کلامی بیان شده است.