municipalist
شهرداری‌گرا، فردی است که از جنبش شهرداری‌گرایی پشتیبانی کرده و به تقویت قدرت محلی اعتقاد دارد.
municipalization
شهری کردن به روند تبدیل یک منبع یا خدمات به مدیریت شهری و اداره آن توسط دولت محلی اطلاق می‌شود.
municipalizer
شهری‌ساز به فرد یا ارگانی اشاره دارد که فرآیند شهری کردن منابع یا خدمات را مدیریت می‌کند.
municipally
به شکل شهری، اشاره به انجام کارها یا خدماتی که تحت نظارت یا تأمین مالی دولت محلی است.
municipia
شهری در روم باستان که دارای حقوق و اختیارات خاص خود بود.
municipium
به یک نهاد شهری در روم باستان اطلاق می‌شود که اختیارات خاصی داشت.
munify
به فرایند یکپارچه‌سازی و متحد کردن اجزا و بخش‌های مختلف اشاره دارد.
munific
سخاوتمند، فردی که به راحتی و با خوشحالی چیزهای با ارزش را به دیگران می‌دهد.
munificency
سخاوت، کیفیت سخاوتمند بودن یا بخشندگی کردن.
munificently
به طور سخاوتمندانه، به شکلی که بیش از حد معمول و انتظار باشد.
munificentness
کیفیت سخاوتمند بودن.
munifience
بخشش یا سخاوت؛ عمل دادن یا فدای چیزی برای دیگران.
munite
متحد کردن یا یکپارچه‌سازی موارد مختلف.
munited
متحد، افرادی که برای یک هدف یا علت واحد گرد هم آمده‌اند.
munity
اتحاد، پیوستگی یا همبستگی میان افراد یا یک گروه.
muniting
متحد کردن، گرد هم آوردن یا پیوستن افراد یا گروه‌ها.
munitionary
مربوط به مهمات یا تسلیحات، به ویژه در زمینه نظامی.
munitioneer
مدیر مهمات، فردی که در تأمین و مدیریت سلاح‌ها و مهمات تخصص دارد.
munj
منج، نوعی میان‌وعده یا خوراکی خشک و برشته که معمولاً از غلات تهیه می‌شود.
munjeet
منجیت یک اسم خاص که ممکن است در فرهنگ‌های مختلف کاربرد داشته باشد.
munjistin
منجیستین یک لغت یا مفهوم خاص که در بعضی موارد به درستی فهمیده نمی‌شود.
munnion
مونیون یک قطعه یا نوار در پنجره یا در، که به عنوان جداکننده عمل می‌کند.
munnions
جمع کلمه مونیون به معنای قطعات جداکننده در پنجره‌ها یا درها.
munnopsidae
موننپسیدا یک خانواده از سخت‌پوستان که به زندگی در اعماق دریا معروف هستند.
munnopsis
مونیپسیس نام یک ژنر از سخت‌پوستان که در محیط‌های دریایی زندگی می‌کنند.
muns
مونس، کلمه‌ای است که به کار یا نقشی اشاره دارد که ممکن است وابسته به شرایط خاص باشد.
munsee
مونس، نام یک قبیله بومی آمریکایی و همچنین نام یک گویش در زبان لِنَپ.
munsiff
مونسف، قاضی‌ای در سطح محلی که مسئول حل و فصل امور قضایی در نواحی خاص است.
munster
مونستر، نام یکی از استان‌های ایرلند که به خاطر فرهنگ و ورزش‌هایش شناخته شده است.
munsters
مونترها، نام یک برنامه تلویزیونی کمدی از دهه 1960 که پیرامون یک خانواده غیرعادی می‌چرخد.
munt
مُنت، کلمه‌ای قدیمی یا غیررایج که ممکن است در زبان محاوره‌ای به کار رود.
muntiacus
مُنتیاک، نوعی گوزن کوچک است که به خانواده گوزن‌ها تعلق دارد و عمدتاً در مناطق جنگلی و بوته‌زارهای آسیا زندگی می‌کند.
munting
مُنتینگ به عمل یا فرایند کوچک کردن چیزی یا به فعالیت‌هایی که به صورت کوچک و کم‌حجم انجام می‌شود اطلاق می‌شود.
muntingia
مُنتینجا، یک جنس از گیاهان گل‌دار است که به خانوادۀ چمچمه‌ای‌ها تعلق دارد و برخی از گونه‌های آن میوه‌ای خوراکی تولید می‌کنند.
muntings
مُنتینگ‌ها به ایستگاه‌های باریک یا عمل عکس العمل بین پانل‌های پنجره یا قاب اشاره دارد.
muntjak
مُنتکاک، نامی مشترک برای چند گونه از گوزن‌های کوچک آسیا است که معمولا در جنگل‌ها و محیط‌های طبیعی زندگی می‌کنند.
muntjaks
مُنتکاک‌ها به گوزن‌های کوچکی اشاره دارند که در شرایط مختلف زیستی و محیطی مانند جنگل‌ها و بوته‌زارها می‌توانند زندگی کنند.
muntz
فلز آلیاژی که معمولاً از مس و روی تشکیل می‌شود و برای مصارف صنعتی استفاده می‌شود.
muong
یکی از اقوام قبیله‌ای در ویتنام که دارای فرهنگ و سنت‌های خاص خود است.
muonic
وابسته به میون، ذره‌ای با بار منفیه که مشابه الکترون است.