mumblings
صدای نامفهوم و کموضوحی که هنگام صحبت کردن بهدست میآید.
mumbo
عبارات غیرمعمول و گیجکنندهای که معمولاً بیمعنا یا نامفهوم در نظر گرفته میشوند.
mumbudget
محدودیتی مالی که در آن باید هزینهها بهطور خلاصه و با دقت مدیریت شوند.
mume
موم، نوعی گل با ویژگیهای خاص و نادر که در فصول خاصی به گل مینشیند.
mumhouse
خانهای که بیشترین توجه و محبت به مادر یا خانواده آن است.
mumjuma
یک واژه برای توصیف مراسم فرهنگی و جشنهای خاص.
mumm
مفهوم موم به اجساد مومیایی شده و یا فرآیند مومیایی مربوط میشود.
mummia
مادهای که در قدیم به عنوان درمان در پزشکی استفاده میشد.
mummick
اثر هنری یا شیئی با ارزش که با دقت ساخته شده است.
mummydom
ممیدوم به حالتی اطلاق میشود که کسی یا چیزی به شکل مومی در آمده باشد.
mummied
مومی شده به معنای این است که چیزی به شکل مومی درآمده است، به خصوص در مورد اجساد.
mummification
مومیایی کردن یک روش باستانی برای حفظ اجساد است که در آن اجزا خاصی از بدن جدا میشوند.
mummiform
مومیایی شکل، به اشیائی اطلاق میشود که به صورت مومیایی طراحی یا ساخته شدهاند.
mummyhood
ممیهد به وضعیت مادر بودن و مسئولیتهای مرتبط با آن اشاره دارد.
mummying
مومیایی کردن به عمل پیچیدن یا پوشاندن چیزی به طوری که به شکل مومیایی در آید اشاره دارد.
mummylike
شکل و حالت مشابه یک مومیایی، به ویژه در توجه و مراقبت.
mumms
لفظی به معنی صداها یا واژههایی که برای گیج کردن دیگران استفاده میشود.
mumness
حالتی که توجه و مراقبت مادرانه از دیگران را نشان میدهد.
mump
حالت نارضایتی یا اخم در پاسخ به یک شرایط دلخواه.
mumped
حالتی غمانگیز یا افسرده که نشاندهنده نارضایتی است.
mumper
شخصی که همواره نارضایتیها و شکایاتش را بیان میکند.
mumpers
مومپر، فردی که همیشه در حال شکایت و نارضایتی است، گاهی اوقات به عنوان شخصی بدخلق یا ناراضی شناخته میشود.
mumphead
مومهد، شخصی که به شدت بدخلق یا طبیعی بیاحساس است و به راحتی تحت تأثیر مشکلات کوچک قرار میگیرد.
mumping
مومپینگ، ابراز نارضایتی یا ناخشنودی به شکلی مشخص و معمولاً با شکایت کردن.
mumpishly
به شیوهای که نشاندهنده بدخلقی یا نارضایتی است.
mumpishness
وضعیتی که در آن فردی بدخلق باشد و به شکلی مداوم نارضایتی را نشان دهد.
mumruffin
مومرافین، شخصی که به شدت از یک وضعیت ناراحت است و به شکل فوقالعادهای بدخلق رفتار میکند.
munandi
موناندی، اصطلاحی غیررسمی برای گردهماییهای غذایی میان افراد است که معمولاً در فرهنگهای خاص مورد استفاده قرار میگیرد.
muncerian
مانسیری، سبکی از هنر است که به موضوعات اجتماعی و ارتباطات میان جامعه پرداخته میشود.
munchausen
بارون مانچوزن یک شخصیت داستانی است که به خاطر بزرگنماییهای مضحک و شگفتانگیز مشهور است.
munchausenism
مانچوزنیسم به رفتارهایی اشاره دارد که در آن فرد برای جلب توجه و محبت، از ایجاد و نمایش بیماریهای خیالی استفاده میکند.
munchausenize
مانچوزنیز کردن به معنای بزرگنمایی یا جعل بیماریها یا مشکلات شخصی است.
munchee
مونچی به میانوعدهای ترد و لذیذ اشاره دارد که معمولاً به همراه سسها یا دیپها مصرف میشود.
muncheel
منچیل، نوعی اسنک کوچک که معمولاً در وعدههای سبک غذایی یا شبنشینیها مصرف میشود.
muncher
منچر، شخصی که به شدت غذا میخورد یا به خوردن علاقهمند است.
munchers
منچرها، افرادی که به شدت به خوردن غذاهای سبک و اسنکها علاقه دارند.
munchet
منچت، خوراکی سبک و لذیذ که معمولاً برای خوشگذرانی و مهمانیها تهیه میشود.
muncupate
مانکاپ کردن، آرایش خلاقانه غذا بر روی بشقاب به منظور جلب توجه.
mund
ماند، اصطلاحی برای اشاره به عادات و رسوم فرهنگی که نسل به نسل منتقل میشوند.
mundal
زندگی ماندال، به معنی زندگی روزمره و بدون هیجان که معمولاً بین افراد عادی رایج است.