oversad
احساس غم و اندوه بیشتر از حد طبیعی.
oversadly
به شیوهای که حاکی از غم و اندوه بیش از حد است.
oversay
بیش از حد بیان کردن، یا گفتن نظرات و احساسات به گونهای که فراتر از واقعیت باشد.
oversaid
عمل در بیان کردن چیزی به طور بیش از حد یا اغراق با استفاده از زمان گذشته.
oversale
فروش بیش از حد یک محصول یا خدمات، معمولاً با ریسکهایی همراه است.
oversales
فروشهای بیش از حد، به حالتی اطلاق میشود که یک محصول یا خدمت بیشتر از توان تأمین آن فروخته میشود.
oversaliva
افزایش غیرطبیعی در تولید بزاق، معمولاً نتیجهای از غذا یا تحریکات مختلف.
oversalt
اضافه کردن نمک بیش از حد به غذا، که میتواند طعم آن را خراب کند.
oversalty
بیش از حد شور، میتواند اشاره به غذایی داشته باشد که نمک زیادی دارد و طعم نامطلوبی ایجاد میکند.
oversalting
شور کردن بیش از حد، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن نمک بیش از حد مورد استفاده قرار میگیرد.
oversalts
به کار بردن نمک بیش از حد، به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد نمک بیشتری نسبت به حد معمول استفاده میکند.
oversand
سنباده زدن بیش از حد، به حالتی اشاره دارد که در آن چوب بیش از حد سنباده زده میشود و ممکن است خراب شود.
oversanded
به حالتی اطلاق میشود که چوب یا هر سطحی بیش از حد سنباده زده شده و در نتیجه کیفیت آن کاهش یافته است.
oversanguine
بیش از حد خوشبین، به حالتی اشاره دارد که در آن فرد وضعیتها را خیلی مثبتتر از آنچه که هستند میبیند.
oversanguinely
به معنی خیلی خوشبینانه و با روحیه مثبت، به ویژه در زمینههایی که ممکن است واقعیت نداشته باشد.
oversanguineness
حالت یا کیفیت داشتن خوشبینی زیاد تا حدی که غیرمنطقی به نظر برسد.
oversapless
به شرایطی که در آن گیاهان به اندازه کافی شیره ندارند اشاره دارد.
oversate
به معنی ادعای افراطی یا بزرگنمایی در مورد موضوعی است.
oversated
به حالت یا ویژگی بزرگنمایی شده اشاره دارد، به ویژه در ارتباط با شخصیت یا ادراک.
oversatiety
حالت یا کیفیت پر بودن یا اشباع بیش از حد، به ویژه در زمینه احساسات یا اطلاعات.
oversating
بزرگنمایی، بیان بیش از حد یا اغراقآمیز دربارهی چیزی.
oversatisfy
بسیار راضی کردن، فراهم کردن بیش از حد نیازها یا خواستهها.
oversaturate
بیش از حد اشباع کردن، فراهم آوردن بیش از حد یک محصول یا محتوا.
oversaturated
بسیار اشباع شده، به وضعیتی گفته میشود که کیفیت به دلیل زیاد بودن، کاهش مییابد.
oversaturating
بیش از حد اشباع کردن، در معرض قرار دادن بیش از حد چیزی.
oversaturation
اشباع بیش از حد، وضعیتی که در آن یک محصول یا محتوا بیش از حد در دسترس است.
oversauce
بیش از حد استفاده از سس در یک غذا که موجب تغییر طعم یا کیفیت آن میشود.
oversaucy
وضعیتی که در آن غذا یا خوراکی به طور نامناسبی زیاد سس دارد.
oversauciness
وضعیت یا کیفیت که در آن غذا بیش از حد سس دارد و بر تجربه خوردن تأثیر منفی میگذارد.
oversave
عملی که در آن فرد جوری پول را پس انداز میکند که نتواند به خوبی از زندگی خود لذت ببرد.
oversaved
زمانی که شخصی به طور غیرمعمولی پول پس انداز کرده و هنوز مقدار زیادی پول دارد.
oversaves
عملی که در آن فرد به طور مکرر بیش از حد پول پس انداز میکند.
oversaving
بیش از حد پسانداز کردن به معنای کنار گذاشتن بیشتر از حد معمول پول است و ممکن است فرد از فرصتها و تجربیات لذتبخش زندگی غافل شود.
overscare
بیش از حد ترساندن به معنای ترساندن بیش از اندازه افراد، به طوری که احساس نارضایتی یا دلزدگی کنند.
overscatter
بیش از حد پخش کردن به معنای پراکندن اجسام یا مواد به طور غیرمنظم و بیش از اندازه در یک فضا.
overscented
بیش از حد معطر به معنای استفاده از عطر یا خوشبوکنندهها به مقدار زیاد به طوری که شدید یا ناخوشایند شود.
oversceptical
بیش از حد شکاک به معنای داشتن نگرشی که نسبت به هر چیزی تردید میکند و ممکن است مانع از رابطهها و تجربیات مثبت شود.