overtrample
پا گذاشتن بیش از حد، آسیب رساندن به گیاهان یا زمین با فشار زیاد.
overtravel
سفر بیش از حد، رفتن به نقاط مختلف به طور مکرر و ممکن است بدون استراحت کافی.
overtread
پا گذاشتن بیش از حد بر روی یک مسیر یا منطقه، ممکن است به تغییر وضعیت آن منجر شود.
overtreading
زیاده‌روی در خواندن، به معنای خواندن بیشتر از آنچه که لازم است و ممکن است به درک نادرست اطلاعات بینجامد.
overtreatment
زیاده‌روی در درمان، به معنای ارائه درمان‌های غیرضروری یا اضافی به یک بیمار که ممکن است به آسیب برساند.
overtrim
زیاده‌روی در هرس، به معنای قطع کردن بیش از حد قسمت‌های گیاه برای حفظ زیبایی و نظم.
overtrimme
زیاده‌روی در کوتاه کردن مو، به معنای بریدن بیش از حد موها که ممکن است نتیجه نامطلوبی داشته باشد.
overtrimmed
به‌طور بیش از حد هرس شده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن گیاهان بیش از حد برش داده شده‌اند و دچار آسیب شده‌اند.
overtrimming
عمل بی‌حد هرس کردن، که از آن برای توصیف حذف بیش از حد قسمت‌های گیاه استفاده می‌شود و می‌تواند آسیب‌هایی به همراه داشته باشد.
overtrims
کم‌کردن بیش از حد، به‌ویژه در مورد گیاهان یا چیزهای دیگر که موجب خرابی یا ناهمواری می‌شود.
overtrod
در زیر پا یا فشار زیاد قرار گرفتن، به ویژه به شکل فیزیکی یا احساسی.
overtrodden
مسیر یا جاده‌ای که به دلیل تردد زیاد دچار آسیب یا فرسایش شده است.
overtrouble
بیش از حد زحمت یا نگرانی ایجاد کردن برای مشکل یا وضعیت خاص.
overtroubled
احساس تا حد زیادی نگران بودن یا مضطرب بودن.
overtroubling
ایجاد نگرانی یا مستغرق کردن خود در مضطرب کردن، به ویژه در مورد افکار یا احساسات.
overtrue
بیش از حد درست، واقعی‌تر از واقعیت، وقتی که چیزی به قدری درست است که از مرز واقعیت می‌گذرد.
overtruly
به طور بیش از حد صادقانه یا واقعی، اشاره به بیان احساسات یا حقایق به طرز بسیار راستگو و بدون هیچ گونه تعدیل.
overtrust
بیش از حد اعتماد کردن، اعتمادی که فراتر از واقعیت یا شواهد موجود باشد و ممکن است عواقب ناخوشایندی داشته باشد.
overtrustful
بیش از حد اعتماد کننده، فردی که به دیگران بیش از حد اعتماد می‌کند بدون اینکه شواهد کافی وجود داشته باشد.
overtrustfully
به طور بیش از حد اعتماد به نفس، اشاره به رفتار یا گفتاری که در آن فرد بدون احتیاط به دیگران اعتماد می‌کند.
overtrustfulness
بیش از حد اعتماد، حالتی که در آن فرد به طور غیرمنطقی به دیگران اعتماد می‌کند.
overtrusting
بیش از حد اعتماد کردن به دیگران، به طور خاص به کسانی که ممکن است تحریف کنند یا صداقت نداشته باشند.
overtruthful
بیش از حد صادق بودن، به گونه‌ای که ممکن است حقیقت‌ها به طوری گفته شوند که موجب آسیب به دیگران شوند.
overtruthfully
به طور بیش از حد صادقانه؛ اظهار حقیقت به شکلی که ممکن است غیرضروری یا آسیب‌زا باشد.
overtruthfulness
بیش از حد صداقت؛ بیان حقیقت به طوریکه ممکن است موجب ایجاد مشکلات اجتماعی شود.
overtumble
افراط در توضیح یا بیان؛ اشاره به وضعیتی که کسی، ایده یا نظری را بیش از حد پیچیده می‌کند.
overtured
طرح یا پیشنهاد دوباره؛ به معنای آوردن موضوعی به بحث یا نظر برای بررسی بیشتر.
overturing
ابطال یک تصمیم یا حکم قبلی، به ویژه در زمینه‌های قانونی.
overturnable
قابل ابطال، به این معنا که امکان تغییر یا لغو آن وجود دارد.
overturner
شخص یا چیزی که موجب ابطال یا تغییر یک تصمیم یا قانون می‌شود.
overtutor
معلمی که به‌طور خاص برای راهنمایی و یاری دادن به دانش‌آموزان در زمینه‌های خاص فعالیت می‌کند.
overtwine
به هم پیچیدن یا بافتن بیش از حد دو یا چند چیز به‌طوری‌که ترکیبی محکم‌تر ایجاد شود.
overtwist
پیچاندن بیش از حد یا به طوری که اثراتی منفی بر روی ساختار ایجاد کند.
overuberous
بسیار سرشار از تلاش یا فعالیت، به گونه‌ای که ممکن است زیاده‌روی یا خستگی را به همراه داشته باشد.
overunionize
بیش از حد تشکیل اتحادیه کردن، یعنی به حدی اتحادیه‌ها را برقرار کردن که ممکن است به پیچیدگی‌هایی بیانجامد.
overunionized
به حالتی اشاره دارد که یک سازمان یا گروه زیاده از حد به اتحادهای کارگری وابسته باشد.
overunionizing
عمل بیش از حد اتحادیه‌ای کردن را توصیف می‌کند که به تبعات مثبت یا منفی منجر می‌شود.
overunsuitable
به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور غیرمناسب بسیار بیشتر از حد معمول است.
overurbanization
معنای اینکه یک ناحیه به طرز غیرقابل کنترل شهری شده باشد و به تبعات منفی منجر گردد.
overurbanize
بیش از حد شهری شدن به معنای افزایش شدید شهرنشینی است که می‌تواند به کاهش فضای سبز و کیفیت زندگی منجر شود.