posologist
متخصصی که به مطالعه و تحقیق در مورد دوزهای دارویی می‌پردازد.
posostemad
یک روش یا رویکرد خاص به کاربرد داروها و تأثیرات آن‌ها.
pospolite
رفتار با ادب و احترام در مکالمات اجتماعی.
posseman
پاسیمن، شخصی که عضو یک گروه برای رسیدن به هدف مشترک است، به‌طور خاص در اهداف قانونی یا تأمین امنیت.
possemen
پاسیمن‌ها، افرادی که در یک گروه برای رسیدن به هدف مشترک سازماندهی شده‌اند، معمولاً در زمینه‌های تأمین امنیت یا اجرای قانون.
possessable
قابل مالکیت، به معنای اینکه چیزی می‌تواند تحت مالکیت یک فرد قرار گیرد.
possessedly
به صورت تسخیرشده یا به وضوح تحت تأثیر قرار گرفته، به ویژه در حالت‌های غیرطبیعی.
possessedness
تسخیرشدگی به معنای حالت یا کیفیت تسخیر شدن توسط نیرویی خارجی.
possessible
قابل مالکیت، به معنای اینکه می‌توان چیزی را به دست آورد و مالک آن شد.
possessingly
به صورت مالکانه، با لحنی که بیانگر احساس تعلق و مالکیت به چیزی باشد.
possessingness
حالت یا کیفیت داشتن مالکیت یا تعلق به چیزی.
possessio
یکی از اصطلاحات حقوقی که به مفهوم داشتن و تصرف اشاره دارد.
possessional
وابسته به یا مربوط به تصرف یا مالکیت اشیا.
possessionalism
عقیده‌ای که مالکیت و تصاحب را به عنوان بخشی از هویت فردی و اجتماعی می‌بیند.
possessionalist
فردی که بر اهمیت مالکیت و حقوق مربوط به آن تمرکز دارد.
possessionary
دارای حق مالکیت بر یک شئ یا دارایی، مرتبط با مفهوم برخورداری از حقوق و مسئولیت‌ها.
possessionate
احساس شدید مالکیت یا وابستگی به چیزی یا کسی.
possessioned
احساس تسلط یا داشتن تاثیر عمیق و قوی بر زندگی یا ذهن.
possessioner
شخصی که مالک یا دارنده چیزی است.
possessiones
اشیاء یا دارایی‌هایی که متعلق به فرد یا جامعه‌ای خاص هستند.
possessionist
شخصی که به مالکیت و دارایی‌ها اهمیت می‌دهد.
possessionless
بدون مالکیت، وضعیتی که در آن فرد چیزی برای مالکیت ندارد.
possessionlessness
وضعیتی که در آن فرد فاقد possessions است.
possessival
غیراشکالی که نشان‌دهنده مالکیت است.
possessively
به گونه‌ای که نشان‌دهنده مالکیت باشد.
possessiveness
احساس یا رفتار مالکانه در ارتباطات.
possessoress
زنی که مالک چیزی است.
possessory
تعریف: مربوط به حق داشتن یا تصرف در یک دارایی.
possessorial
تعریف: مربوط به یا نشان‌دهنده حس مالکیت یا کنترل بر چیزی.
possessoriness
تعریف: احساس یا عمل داشتن چیزی با احساس مالکیت قوی.
possessorship
تعریف: حالت یا وضعیت داشتن و کنترل بر یک دارایی یا ملک.
possy
تعریف: احساس مالکیت یا تسلط بر چیزها.
possibile
تعریف: قادر به انجام یا تحقق یافتن.
possibilism
امکان‌گرایی، نظریه‌ای که می‌گوید درکشورهای مختلف این امکان وجود دارد که انسان‌ها به شیوه‌های متفاوت عمل کنند و محیط فقط محدود کننده است.
possibilist
امکان‌گرا، به شخصی اطلاق می‌شود که به قابلیت‌های مختلف و گزینه‌های مختلف عمل و شکل‌گیری رویدادها اعتقاد دارد.
possibilitate
ممکن کردن، به معنای فراهم کردن شرایط برای امکان‌پذیر شدن چیزی است.
possibleness
امکان‌پذیری، وضعیت یا شرایطی که در آن چیزی ممکن است.
possibler
توان‌پذیر، به کسی اطلاق می‌شود که می‌تواند راه‌حل‌های مختلفی برای مسائل پیدا کند.
possiblest
بهترین ممکن، به معنای گزینه‌ای که از همه امکان‌ها بهینه‌تر است.
possisdendi
حالت یا وضعیتی که در آن شخص یا چیزی مالک یک یا چند مورد است.