reguide
هدایت دوباره یا تغییر مسیر یک پروژه یا افراد.
reguided
هدایت شده دوباره، به معنای آنکه یک بار دیگر در مسیر درست قرار داده شده است.
reguiding
دوباره هدایت کردن، در حال فراهم کردن راهنمایی یا مسیر جدید.
regula
قواعد یا دستورالعملها، خطمشیهایی که باید رعایت شوند.
regulares
قوانین یا عادات یا عناصری که به طور منظم و پیوسته تکرار میشوند.
regularia
اصطلاحی که به به تجزیه و تحلیل یا بررسی ساختارهای منظم در طبیعت مربوط میشود.
regularization
فرآیند استانداردسازی یا منظمسازی دادهها به منظور کاهش پیچیدگی و افزایش عملکرد.
regularizer
ابزاری برای تنظیم پارامترهای مدل به منظور بهبود عملکرد آن.
regulatable
قابلیت تنظیم یا تغییر به شکلی که بر اساس نیازها و ترجیحات استفاده شود.
regulationist
تئوریسین قوانین، شخصی است که به الزامات و قوانین سخت در مدیریت و کنترل رفتارها و فعالیتها اعتقاد دارد.
regulative
تنظیمی، چیزی که به قوانین و مقررات اشاره دارد و برای کنترل و مدیریت رفتارها و فعالیتها مورد استفاده قرار میگیرد.
regulatively
به صورت تنظیمی، به روشهای کنترل و مقرراتگذاری اشاره دارد.
regulatorship
مدیریت قوانین، نقشی در کنترل و نظارت بر فعالیتها و رفتارها.
regulatress
مدیر زن قوانین، به شخصی بهطور خاص اشاره دارد که نقش نظارتی در اعمال قوانین دارد.
regulatris
مدیر زن قوانین به شخصی زنانه اشاره دارد که در زمینه نظارت بر قوانین فعال است.
regulize
تنظیم کردن یا به یک حالت منظم درآوردن.
regur
احساس اضطراب و تنش شدید در شرایط خاص.
regurge
دوباره بررسی کردن یا به حالت اول برگرداندن اطلاعات.
regurgitant
نشاندهنده عملیات برگرداندن یا برگردانده شده.
regush
زیادهگویی یا بیان افراطی درباره یک موضوع.
reh
دورهای برای بهبود وضعیت جسمی یا روانی فرد.
rehabilitative
مربوط به توانبخشی، برنامهها یا فعالیتهایی که به بازتوانی فرد کمک میکنند.
rehair
دوباره مویین کردن، در مورد ابزارهای موسیقی یا هنری به کار میرود، یعنی تعویض یا تعمیر بخش موهای آن وسیله.
rehayte
دوباره کوددهی کردن، به معنای افزودن مواد مغذی به خاک است تا رشد گیاهان تسهیل شود.
rehale
دوباره بخار کردن، به معنای حرارت دادن یا پختن مجدد چیزها به منظور بهبود کیفیت یا ترکیب.
rehallow
دوباره مقدس کردن، به معنای تنظیم یا اعطای معنای مذهبی به یک مکان یا شیء.
rehammer
دوباره کوبیدن، به معنای ضربه زدن به یک وسیله برای تنظیم و ثابت کردن آن.
rehammered
دوباره کوبیده شده، به معنای اینکه یک شیء مجدداً با چکش یا ابزار مشابهی کار شده است.
rehammering
دوباره چکش زدن، عمل چکش زدن به یک شی برای تغییر یا اصلاح شکل آن.
rehammers
دوباره چکش زن، فردی که دوباره چکش زدن را انجام میدهد.
rehandicap
دوباره دسترسی به مسابقه، عمل تنظیم مجدد امتیازات یا شرایط برای ایجاد عدالت در مسابقات.
rehandler
دوباره دستزدننده، فردی که مسئولیت اصلاح یا بازنگری در فرایندها یا مشکلات را بر عهده دارد.
rehanged
دوباره آویزان کردن، عمل آویزان کردن یک شی دوباره در موقعیتی جدید.
rehappen
دوباره اتفاق افتادن، عمل وقوع یک چیز دوباره.