reperceive
دوباره درک کردن، به معنای تغییر دیدگاه یا درک از یک موضوع یا احساس.
reperceived
دوباره درک کردن یا فهمیدن یک چیز، به خصوص پس از دریافت اطلاعات جدید.
reperceiving
عمل دوباره درک کردن یا فهمیدن یک چیز به صورت متفاوت، به ویژه پس از آشنایی با اطلاعات جدید.
repercept
دوباره ادراک کردن یک چیز، به خصوص با در نظر گرفتن اطلاعات یا شرایط جدید.
reperception
عمل دوباره ادراک یا فهمیدن یک چیز، به ویژه در زمینه تغییر دیدگاه یا شناخت.
repercolation
عمل دوباره نفوذ یا عبور از چیزی به ویژه در زمینه اطلاعات یا مایعات.
repercuss
عمل بازتاب یا تأثیر مجدد بر چیزی، به ویژه در زمینه عواقب.
repercussive
تأثیر یا واکنش متقابل، به ویژه در زمینههای اجتماعی یا سیاسی.
repercussively
به صورت متقابل یا پیاپی، به خصوص در زمینههای تأثیرات یا عواقب.
repercussor
واسطهای که تأثیرات را بازتاب یا تقویت میکند.
repercutient
خاصیتی که تأثیرات را بازتاب میدهد یا موجب بازنگری میشود.
reperforator
ابزاری که برای ایجاد سوراخهای متعددی در مواد استفاده میشود.
reperform
دوباره انجام دادن یک عمل یا فعالیت، بهویژه در شرایطی که نتیجه قبلی رضایتبخش نبودهاست.
reperformance
عمل یا نتیجه دوباره اجرا کردن یک عمل، بهویژه در زمینه هنر و نمایش.
reperfume
عطر زدن دوباره به یک فضا یا جسم، بهمنظور بهبود بوی آن.
reperible
امکان بازگشت به حالت قبلی یا اصلاح یک وضعیت.
reperk
بهبود و انرژی بخشیدن دوباره به چیزی، معمولاً با افزودن عناصر جدید.
reperked
دوباره به حالت شاداب یا فعال برگشتن، بهویژه پس از یک دوره خستگی.
reperking
تغییر دوباره وضعیت یا چیدمان یک گروه یا فرایند برای بهبود عملکرد آنها.
reperks
مزایا یا پاداشهایی که دوباره برای تشویق کارمندان یا خدمات خاص ارائه میشود.
repermission
اجازه یا مجوزی که دوباره برای انجام یک عمل یا پروژه صادر میشود.
repermit
صدور دوباره مجوز برای انجام یک عمل یا فعالیت خاص.
reperplex
دوباره گیج کردن یا ایجاد سردرگمی در مورد یک موضوع.
repersonalization
شخصیسازی دوباره تجربه یا خدمات به منظور بهبود تعامل و رضایت مشتری.
repersonalize
دوباره شخصیسازی، تغییر و اصلاح اطلاعات و تجربیات متناسب با نیازها و ترجیحات خاص افراد.
repersuade
دوباره قانع کردن، فرآیند متقاعد کردن کسی برای تغییر نظر یا تصمیم خود پس از آنکه آنها قبلاً مخالف بودند.
repersuasion
دوباره قانع کردن، فرآیند قانع کردن دوباره فردی برای پذیرش نظر یا تصمیمی که قبلاً رد کرده است.
repertorial
گزارشی، مربوط به تهیه خبر و گزارش، به ویژه در زمینه روزنامهنگاری.
repertorily
به صورت گزارشی، با تمرکز بر بیان محتوا به شیوهای منطقی و مستند.
repertorium
کتابخانه، فهرستی از آثار، بهویژه در زمینه موسیقی یا هنر.
reperusal
مرور دوباره یک متن یا کتاب به منظور تجزیه و تحلیل بهتر یا یادآوری اطلاعات.
reperuse
دوباره خواندن یا بررسی یک متن به منظور فهم بهتر یا اصلاح.
reperused
به معنای اینکه یک متن یا گزارش قبلاً دوباره خوانده شده است.
reperusing
عمل دوباره خواندن متنی به منظور پیدا کردن جزئیات یا درک بهتر.
repetitae
تکرار واژهها یا عبارات برای اهداف بلاغی یا تأکیدی.
repetitional
تکراری که بیشتر به روند یا ویژگیهای تکرار اشاره دارد.