skylining
عمل شکل‌دهی یا نمایان کردن، به ویژه در انتخاب سطوح یا نمای ساختمان‌ها و ویژگی‌های طبیعی.
skillagalee
نوعی پرنده نادر که در محیط‌های مشخصی زندگی می‌کند.
skillenton
نام یک منطقه یا محله با ویژگی‌های اجتماعی خاص.
skillessness
نیاز به مهارت یا نقص در قابلیت‌ها به ویژه در زمینه‌های خاص.
skilletfish
نوعی ماهی که معمولاً برای پخت و پز استفاده می‌شود.
skilletfishes
ماهی‌های تابه‌ای، نوعی ماهی کوچک که در آب‌های کم عمق زندگی می‌کند و نام آن به خاطر شکل بدنی‌اش است که مانند یک تابه است.
skillfulness
مهارت، توانایی بالا در انجام یک کار با دقت و کنترل، به ویژه در زمینه‌های هنری یا فنی.
skilligalee
اسکلیگالی، یک اصطلاح محلی که به معنای روحیه بازیگوش یا شیطنت است.
skillo
اسکيلو، به معنی مهارت یا استعداد در یک زمینه خاص.
skylook
نمای آسمان، به خصوص در مواقع خاص مانند غروب یا طلوع.
skylounge
اسکای‌لج، فضایی در یک ساختمان یا هتل که نمایی از آسمان و اطراف را دارد و معمولاً برای استراحت و تفریح استفاده می‌شود.
skilpot
اسکاپوت، ظرف یا جعبه‌ای برای نگهداری ابزار و وسایل.
skilty
اسکیلتی، به لباس یا پارچه‌ای با بافت خاص که اغلب راحت است، اشاره دارد.
skilts
اسکلت، نوعی لباس یا پوشاک معمولاً با طراحی خاص.
skyman
آسمان‌نورد، شخصی که در فعالیت‌های هوایی یا پرواز شرکت می‌کند.
skimback
مرور کردن یا نگاهی سریع به چیزی برای یافتن نکات مهم.
skime
به مرور کردن یا نگاه سریع به یک متن یا مجموعه‌ای از اطلاعات اشاره دارد.
skymen
آسمان‌نشین‌ها، موجوداتی خیالی که در آسمان زندگی می‌کنند و معمولاً به عنوان قهرمانان یا موجودات شگفت‌انگیز در افسانه‌ها معرفی می‌شوند.
skimmelton
اسکیملتون، یک نام خیالی برای یک روستا که به خاطر زیبایی‌های طبیعی و فرهنگی‌اش شناخته می‌شود.
skimmerton
اسکیمرتون، یک نام خیالی برای مکانی که جشنواره‌های جذاب و غذاهای خوشمزه‌ای دارد.
skimmingly
به‌طور سریع و سطحی خواندن چیزی بدون وارد شدن به جزئیات.
skimmings
چربی یا مواد سطحی که از چیزهای مایع برداشته می‌شود.
skimmity
بازی یا فعالیتی سرگرم‌کننده برای بچه‌ها که معمولاً شامل دویدن و سرگرمی می‌شود.
skimos
اسکیموها به گروهی از مردم بومی مناطق سردسیر و قطبی اطلاق می‌شود که به زندگی در یخبندان عادت دارند.
skimpily
به معنای پوشش یا تزیین ناچیز و اندک.
skimpiness
کمبود یا ناکافی بودن در چیزی، به ویژه در زمینه لباس یا تزئینات.
skimpingly
به طرز ناکافی یا کم، به طور خاص در زمینه‌ای که انتظار بیشتری وجود دارد.
skinball
بازی ای که در آن از توپ‌های کوچک و سبک استفاده می‌شود.
skinbound
به معنای جلدی از جنس پوست، معمولاً در کتاب‌ها.
skinch
skinch، محصولی برای مراقبت از پوست که به بهبود کیفیت آن کمک می‌کند.
skindive
skindive، فعالیت زیر آب به منظور تماشا یا لذت بردن از زندگی دریایی بدون استفاده از تجهیزات تنفسی.
skindiver
skindiver، فردی که به فعالیت غوطه‌وری بدون تجهیزات تنفسی مشغول است.
skindiving
skindiving، فعالیتی تفریحی که در آن فرد بدون تجهیزات تنفسی به زیر آب می‌رود.
skinflinty
skinflinty، صفتی برای توصیف فردی که در خرج کردن پول بسیار صرفه‌جو است.
skinflintily
skinflintily، قید برای توصیف رفتار صرفه‌جویانه و خساست در خرج کردن.
skinflintiness
خساست، صرفه‌جویی بیش از حد و عدم تمایل به خرج کردن پول.
skinked
سر خوردن یا لغزیدن، به ویژه به دلیل یک سطح لغزنده.
skinker
شخصی که اغلب سر می‌خورد، به ویژه در شرایط لغزنده.
skinkers
افرادی که در سر خوردن مهارت دارند، معمولاً در شرایط یخی یا لغزنده.
skinking
عمل سر خوردن یا لغزیدن، اغلب با یک حرکت سریع یا چابک.