suborners
جمع کلمه سوبورنر، به افرادی اشاره دارد که به صورت جمعی به ترغیب دیگران برای ارتکاب جرائم غیرقانونی مشغول هستند.
suboval
سوبیوال به شکل بیضی غیرمتداولی اشاره دارد که می‌تواند در طراحی‌ها و هنرها به کار رود.
subovarian
ناحیه‌ای از بدن که در زیر تخمدان‌ها قرار دارد.
subovate
شکل بیضی که کمی به سمت زیرین پهن‌تر می‌شود.
subovated
شکل یا مدل که به گونه‌ای تغییر یافته که به حالت بیضی مشابه است.
suboverseer
شخصی که زیر نظر ناظر اصلی کار می‌کند و وظایف خاصی را مدیریت می‌کند.
subovoid
شکلی که به طور کلی بیضوی است اما با کمی تغییر در نواحی خاص.
suboxid
ترکیبی که دارای مقدار کمتری از اکسیژن نسبت به یک اکسید است.
suboxidation
زیر اکسیداسیون، به حالت اکسیده شدن جزئی یک ماده اشاره دارد، جایی که اتم‌های اکسیژن به طور کامل اضافه نمی‌شوند.
subpackage
زیرپکیج، به یک بسته نرم‌افزاری کوچکتر اشاره دارد که بخشی از یک بسته بزرگتر است.
subpagoda
زیرپاگودا، به یک بخش کوچکتر از یک پاگودا بزرگتر اشاره دارد که معمولاً دارای ویژگی‌های معماری خاص است.
subpallial
زیرپالیال به ناحیه‌ای در مغز اطلاق می‌شود که در مراحل خاصی از پردازش عصبی و عملکردهای حرکتی نقش دارد.
subpalmate
زیرپالمه به نوع برگ‌هایی اطلاق می‌شود که شباهت به برگ‌ نخل دارند اما شکل ساده‌تری دارند.
subpalmated
زیرپالمه به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن پا یا دست به طراحی خاصی شکل گرفته که مناسب برای شنا یا حرکت در آب است.
subpanation
زیرزنجیری، فرآیند یا عمل ایجاد زیرساخت برای پشتیبانی یک بنا یا ستون.
subpanel
زیرتابلو، یک تابلو برق فرعی که برق را به مدارهای خاص توزیع می‌کند.
subpar
زیر سطح، به معنای کیفیت یا عملکردی که کمتر از حد نرمال یا قابل قبول است.
subparagraph
زیرمقطع، یک بند فرعی که به یک بند اصلی مربوط می‌شود و جزئیات بیشتری را ارائه می‌دهد.
subparagraphs
زیرمقطع‌ها، بخش‌های فرعی که یک پاراگراف اصلی را تشکیل می‌دهند و شامل اطلاعات بیشتری هستند.
subparalytic
زیرپارالیتیک، توصیف حالتی که شامل ضعف عضلات است اما به طور کامل فلج نیست.
subparameter
زیرپارامتر، پارامتر فرعی که معمولاً برای تعریف دقیق‌تر یک مفهوم مرجع به کار می‌رود.
subparameters
زیرپارامترها، مقادیر یا ویژگی‌های فرعی که معمولاً در تجزیه و تحلیل داده‌ها رایج‌اند.
subparietal
زیرپاریتال، مربوط به ناحیه‌ای در مغز که در آن اطلاعات فضایی پردازش می‌شود.
subparliament
زیرپارلمان، مجموعه‌ای از نمایندگان که معمولاً برای بررسی مسائل خاص تشکیل می‌شود.
subpart
زیرقسمت، قسمت کوچکتر یا فرعی از یک کل که نقش خاصی در آن ایفا می‌کند.
subparty
زیرحزب، بخشی از یک حزب بزرگتر که ممکن است نظرات یا اهداف خاص خود را داشته باشد.
subparties
زیرطرف‌ها به گروه‌های فرعی یا ذینفع در یک توافق یا قرارداد اشاره دارد.
subpartition
زیرپارتیشن به یک تقسیم‌بندی فرعی در یک ساختار بزرگ‌تر اشاره دارد.
subpartitioned
به معنای تقسیم کردن یا بخش‌بندی اطلاعات به زیرپارتیشن‌ها.
subpartitionment
فرایند تقسیم‌بندی به زیرپارتیشن‌ها را توصیف می‌کند.
subpartnership
شراکت فرعی که معمولاً در یک چارچوب بزرگ‌تر شکل می‌گیرد.
subparts
قسمت‌های کوچک‌تر که به یک کل بزرگ‌تر مربوط می‌شوند.
subpass
ساب‌پاس، مسیر فرعی در یک سطح بزرگ‌تر یا نسبت به ماژول اصلی.
subpassage
ساب‌پاساژ، بخش فرعی یا کوچکتری از یک متن یا نوشته.
subpastor
ساب‌پاستور، روحانی کمکی که در یک کلیسا به پاستور اصلی کمک می‌کند.
subpastorship
ساب‌پاستوری، موقعیت یا نقش ساب‌پاستور در کلیسا.
subpatellar
ساب‌پاتلار، مربوط به زیر کشکک زانو.
subpatron
ساب‌پاتران، حامی فرعی یا مکمل برای یک رویداد یا سازمان.
subpatronal
مرتبط با زیر حامی؛ مفهوم یا نقش فردی که حمایتگری ثانویه دارد.
subpatroness
زیر حامی زن؛ فردی که در نقش حامی، به ویژه در حمایت از زنان یا گروه‌های خاص عمل می‌کند.