suessiones
سوئسسیون‌ها به گروه‌هایی از مردم یا قبایل با ویژگی‌های خاص فرهنگی و اجتماعی اشاره دارد.
suety
چربی و نرم بودن را توصیف می‌کند، به ویژه در مورد غذاهایی که بافت غنی دارند.
suets
نوعی چربی و چربی داخلی حیوانی که به عنوان ماده غذایی در پخت و پز استفاده می‌شود.
sueve
به زیبایی مسالمت‌آمیز و آرام اطلاق می‌شود که در مناظر طبیعی وجود دارد.
suevi
یک قبیله باستانی ژرمنی که در مناطق خاصی از اروپا زندگی می‌کردند و به خاطر فرهنگ خاص خود مشهور بودند.
suevian
سووینی به گروهی از قبیله‌ها و فرهنگ‌هایی اشاره دارد که سابقاً در مناطق مشخصی از اروپا زندگی می‌کردند.
suevic
سوویکی به فرهنگی وانیه‌ای که مرتبط با قبیله‌های سووینی است اشاره دارد.
suez
کانال سوئز، یک گذرگاه آبی باریک است که دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل می‌کند.
sufeism
سوفیسم به یک مکتب فکری اشاره دارد که هدف آن دست‌یابی به حقیقت از طریق تجربه‌های روحانی است.
suff
صفتی که به معنای مقدار کم یا ناچیز استفاده می‌شود.
suffari
سوفراری به یک نوع رویداد یا جشنواره اشاره دارد که در آن هنرهای سنتی یا صنایع دستی به نمایش گذاشته می‌شود.
suffaris
سافاری، سفر به خارج از منزل برای دیدن حیات وحش، معمولاً شامل مسافرت‌های طولانی در طبیعت.
suffect
تغییر دادن یا اصلاح کردن، ایجاد اصلاحات در یک وضعیت یا گزینه.
suffection
علاقه یا اشتیاق شدید به چیزی، به ویژه در زمینه‌های هنری یا علمی.
sufferable
قابل تحمل، به ویژه در مورد درد یا سختی.
sufferableness
حالت یا کیفیت قابل تحمل بودن.
sufferably
به‌طور قابل تحمل، به گونه‌ای که می‌توان با آن کنار آمد.
sufferant
شخصی که درد و رنج را تحمل می‌کند، به ویژه در موقعیت‌های سخت.
sufferingly
به شیوه‌ای که نشان‌دهنده رنج یا درد باشد.
suffete
عنوانی قدیمی برای حاکم یا رییس در برخی فرهنگ‌ها.
suffetes
جمع سفت، به حاکمان متعدد اشاره دارد.
sufficeable
کافی در شرایط مشخص، به اندازه کافی برای برآورده کردن نیازها.
sufficer
شخصی که مسئول تأمین و ارائه چیزهای لازم است.
sufficers
کسانی که منابع لازم یا کافی برای انجام کاری را دارند.
sufficience
کفایت، کافی بودن، به اندازه و مقدار کافی.
sufficientness
میزان کافی بودن یا بودن به اندازه لازم.
sufficingly
به طور کافی، به اندازه‌ای که نیاز باشد.
sufficingness
صفت کافی بودن یا ادعا از غیرکافی بودن.
suffiction
مفهوم یا نظریه کفایت.
suffisance
کفایت، مقدار کافی از چیزی برای برآورده کردن نیازها.
suffisant
کافی، به اندازه کافی برای برآورده کردن نیازها.
suffixal
مربوط به پسوندها یا اشکالی که با افزودن پسوند به کلمات ایجاد می‌شوند.
suffixation
عمل افزودن یک پسوند به یک کلمه.
suffixer
شخصی که پسوندها را به کلمات اضافه می‌کند.
suffixion
عمل یا فرایند افزودن پسوند به یک کلمه.
suffixment
پسوند دادن به یک کلمه از طریق افزودن یک یا چند حرف در انتهای آن، که می‌تواند معنای جدیدی به کلمه بدهد.
sufflaminate
روش استفاده از یک نوع پوشش یا لایه در مواد برای بهبود ویژگی‌ها یا عملکرد آن‌ها.
sufflamination
فرایند پوشش دهی یا ایجاد لایه‌ای بر روی مواد، به منظور بهبود کیفیت یا ویژگی‌های آن‌ها.
sufflate
به معنای اضافه کردن گاز به یک ماده یا محلول برای تغییر خواص آن.
sufflated
مواد یا محلول‌هایی که گاز به آن‌ها اضافه شده است.