subiya
یک واژه که بسته به زمینه معنای متفاوتی دارد.
subilia
مفهومی که ممکن است در متون فلسفی دیده شود.
subililia
اصطلاح نادری که ممکن است در بعضی متون علمی استفاده شود.
subilium
شکل ابراز هنری که مربوط به احساسات عمیق باشد.
subimaginal
زیرکانه، مربوط به مرحله‌ای در زندگی حشراتی مانند پروانه که به مرحله‌ی بالغ تبدیل می‌شود.
subimago
زیرامگوس، مرحله‌ ای در زندگی مگس‌های آبی که بین نوزادی و بزرگسالی قرار دارد.
subimbricate
زیرامبریکیته، به وضعیتی اشاره دارد که در آن عناصر به‌طور کمی روی هم قرار می‌گیرند.
subimbricated
زیرامبریکیته، به ساختارهایی که به‌طور کمی روی هم انباشته شده‌اند، اشاره دارد.
subimbricately
به‌طور زیرامبریکیته، به نحوی که اجزاء در وضعیت کمی پوشیدگی در آمده باشند.
subimbricative
زیرامبریکیته، به شیوه‌ای اشاره دارد که اجزاء به طور مستمر و کمی روی هم قرار گیرند.
subimposed
هم‌پوشاندن به معنای قرار دادن یک چیز روی چیز دیگر به طوری که هر دو قابل مشاهده باشند.
subimpressed
فرورفتگی به معنای ایجاد نشانه یا تصویری بر روی یک سطح از طریق فشار دادن.
subincandescent
فرورفتگی به معنای نوعی نور ساطع شده است که به شدت قابل مشاهده است.
subincident
رویداد فرعی به مواردی اطلاق می‌شود که در حاشیه یا اطراف یک رویداد اصلی رخ می‌دهند.
subincise
برش فرورفته به معنای نوعی برش است که با دقت بیشتری انجام می‌شود.
subincision
برش فرورفته به معنای نوعی برش است که در فرآیندهای خاصی انجام می‌شود.
subincomplete
زیرنقصی به معنای ناتمام بودن یا کمبود جزئیات در یک کار یا مدرک است.
subindex
زیرشاخه به معنی یک فهرست فرعی است که اطلاعات خاص‌تری را در یک موضوع ارائه می‌دهد.
subindexes
زیرشاخه‌ها به معنای چندین فهرست فرعی هستند که اطلاعات خاص‌تری را نمایان می‌کنند.
subindicate
زیرنشانه به معنای نشان دادن یا اشاره به چیزی به صورت غیر مستقیم است.
subindicated
زیرنشانه‌گذاری به معنای نشان دادن یا اشاره به چیزی به صورت غیر مستقیم است.
subindicating
زیرنشانه‌گذاری به معنای نشان دادن یا اشاره به چیزی به صورت غیر مستقیم است.
subindication
زیر اشاره، نشانه یا علامتی که به درک بهتر شرایط یا وضعیت کمک می‌کند.
subindicative
زیر اشاره‌ای، چیزی که به طور غیر مستقیم به یک نتیجه یا وضعیت اشاره دارد.
subindices
زیر شاخص‌ها، مقادیر یا داده‌های فرعی که برای توضیح یا تحلیل بهتر استفاده می‌شوند.
subindividual
زیر فرد، فردی که بخشی از یک گروه بزرگتر است و ممکن است ویژگی‌های خاص خود را داشته باشد.
subinduce
تحت تأثیر قرار دادن، یا به طور غیر مستقیم باعث وقوع یک حالت یا واکنش شدن.
subinfection
عفونت زیرین، عفونتی که معمولاً به صورت ثانویه به یک وضعیت دیگر ایجاد می‌شود.
subinfer
استنباط زیرین، به معنای نتیجه‌گیری غیرمستقیم از اطلاعات موجود است.
subinferior
زیرین، به معنای پایین‌تر از چیزی و همچنین اشاره به سلسله مراتب دارد.
subinferred
استنباط شده، به معنای نتیجه‌ای که به صورت غیرمستقیم از داده‌ها به دست آمده است.
subinferring
استنباط در حال انجام، به معنای استنباط مرحله‌ای به صورت غیرمستقیم است.
subinfeud
زیرین‌سازی، به معنای واگذاری حق و حقوقی به زیر گروه‌های دیگر، معمولاً در زمینه فئودالیسم.
subinfeudate
زیرین‌سازی، فرایند اعطای حقوق از یک مالک بالاتر به یک مالک پایین‌تر است.
subinfeudated
زیرمجموعه، واگذاری حق مالکیت زمین از سوی یک لرد به لرد دیگری که در رده پایین‌تری قرار دارد.
subinfeudating
عملیاتی که طی آن یک لرد، زمین را به لرد دیگری واگذار می‌کند.
subinfeudation
عمل زیرمجموعه‌ای کردن به معنای واگذاری املاک از یک لرد به دیگری.
subinfeudatory
کسی که زمین را تحت اختیار یک لرد بزرگ‌تر دارد.
subinfeudatories
افراد یا لردهایی که زمین را تحت اختیار لرد دیگری دارند.
subinflammation
نوعی التهاب جزئی که ممکن است در مناطق خاصی رخ دهد.