tiddlywinker
تیدلی wink باز، شخصی است که در بازی تیدلی wink مهارت دارد.
tiddlywinking
تیدلی wink بازی کردن، عمل بازی با سکههای کوچک است که شامل پرتاب آنها به یک ظرف میباشد.
tidecoach
تایدکوچ، وسیله نقلیهای است که برای حمل و نقل افراد به سمت سواحل و دریاها طراحی شده است.
tideful
پربازگشت به معنای پر از جذر و مد است و به موقعیتهایی اطلاق میشود که در آنها جزر و مد زیاد است.
tidehead
Tidehead، منطقهای در نزدیکی سواحل که حالت مد و جزر در آن قابل مشاهده است.
tidelessness
وضعیت یا کیفیت بیتجربگی؛ نبود پاگاهی جزر و مد.
tidelike
شبیه جزر و مد، توصیف شرایطی که در آن تغییرات آب و هوایی بتنیدگی مشابه جزر و مد دارد.
tideling
نشاندهنده وضعیت خوشایند و زنده؛ معمولاً به زیبایی و نشاط مربوط میشود.
tidemaker
تاید میکر، شخصی که رویدادها را سازماندهی و ترتیب میدهد.
tidemaking
تیگ میکینگ، فرآیند سازماندهی رویدادها و فعالیتها.
tiderace
تایدرِیس، حرکت یا جریان آب به سمت بالا و پایین دریا در اثر جزر و مد.
tiderip
تایدرِیپ، جریانی از آب است که به شدت در اثر جزر و مد ایجاد میشود.
tiderips
تایدرِیپها، جریانهایی قوی هستند که در اثر جزر و مد به وجود میآیند.
tiderode
تایدرود، نقطهای در جزر و مد که میتواند ناوبری را تحت تأثیر قرار دهد.
tidesman
تایدسمان، شخصی که به نظارت و اندازهگیری جزر و مد در اقیانوسها و دریاها میپردازد.
tidesurveyor
تایدسرویور، متخصصی که به بررسی و اندازهگیری اثرات جزر و مد بر روی محیط ساحلی میپردازد.
tideswell
تایدسول، واژهای برای توصیف زمان جزر و مد بالا و بزرگی امواج دریا.
tydeus
تایدئوس، یکی از شخصیتهای افسانهای یونان که به عنوان یک جنگجو و قهرمان شناخته میشود.
tidewaitership
تایدویترشیپ، اشاره به انتظاری دارد که برای انجام کار در زمان جزر و مد مناسب لازم است.
tideward
تایدور، واژهای است که به سمت جزر و مد اشاره دارد.
tidewaters
آبهای جزر و مدی، آبی که در نتیجه جزر و مد اقیانوس در سواحل به وجود میآید.
tidi
تیدی، صفتی برای توصیف وضعیت مرتب و منظم.
tidiable
تیدیبل، به معنای قابل مرتب شدن.
tydie
مرتب کردن، به معنای منظم کردن و مرتب سازی.
tidife
تیدیف، فرآیند یا نتیجه مرتب کردن و تمیز نگه داشتن فضا.
tidyism
تیدیایسم، فلسفه یا رویکردی که بر اهمیت نظم و ترتیب تاکید میکند.
tidily
به طور مرتب، به شیوهای که هر چیزی در محل مناسب خود قرار دارد و ساماندهی شده است.
tidinesses
وضعیت یا ویژگی مرتب بودن، حالت مرتب و سازماندهی شده.
tidingless
وضعیت بینظمی یا عدم ترتیب، به معنای نداشتن نظم.
tidiose
به معنی مرتب و زیبا، دارای ظاهری دلپذیر و جذاب.
tidytips
نکات یا روشهایی که به نگهداری و سازماندهی چیزها کمک میکند.
tidley
به معنی به طور مرتب و سازماندهی شده، با دقت انجام دادن.
tidling
جستوخیز، حرکت نرم و آرام در آب یا روی زمین.
tidology
تیدولوژی، علمی که به بررسی حرکات ظریف و کوچک میپردازد.
tidological
تیدولوژیکی، مرتبط با اصول و مفاهیم تیدولوژی.
tye
بستن، سازماندهی یا محکم کردن چیزی به صورت گره.
tieboy
پسری که معمولا کروات میپوشد.
tieclasp
گیرهای که برای نگهداشتن کروات به کار میرود.