bedframe
چارچوب تخت، ساختاری است که تشک روی آن قرار میگیرد و از خوابیدن فرد پشتیبانی میکند.
bedframes
چهارچوب تخت خواب، ساختار یا پایهای است که تشک بر روی آن قرار میگیرد و معمولاً از چوب یا فلز ساخته میشود.
bedgery
اتاق خواب، فضایی برای استراحت و خوابیدن که معمولاً شامل یک تخت خواب و وسایل دیگر است.
bedgoer
فردی که به صورت منظم به خواب میرود، معمولاً برای استراحت یا خواب.
bedgown
لباس خواب، پوشاک راحتی که معمولاً در زمان خواب پوشیده میشود.
bedgowns
لباسهای خواب، انواع مختلفی از پوشاک راحتی برای خواب.
bediademed
پوشش یا زینتی که بر روی سر گذاشته میشود و خاصیت مجلل دارد.
bediamonded
لباس یا جواهراتی که با الماس یا سنگهای قیمتی تزئین شدهاند.
bediaper
به معنای پوشک کردن نوزاد، عمل قرار دادن پوشک بر روی بدن نوزاد.
bediapered
عمل پوشک کردن نوزاد، به حالت قبلاً انجامشده اشاره میکند.
bediapers
پوشکهای یک نوزاد، معمولاً برای استفاده در زمانهای مختلف.
bedye
عمل عوض کردن رنگ پارچه یا لباس از طریق رنگ کردن.
bedighted
زینت شده با نور یا روشنایی خاص، به ویژه در مورد فضای داخلی یا خارجی.
bedights
زینتها یا تزئینات، به ویژه نورانی و زیبا.
bedikah
یک عمل یا مراسم خاص در سنتهای یهودی، به خصوص متعلق به قوانین و مراسم عروسی.
bedimple
ایجاد چاله یا فرورفتگی در پوست، به خصوص در گونهها.
bedimpled
مربوط به داشتن چاله یا فرورفتگی به خصوص در گونهها.
bedimples
بیدمپل به معنی ایجاد نشانههای کوچک بر روی پوست، به ویژه در نواحی گونهها، به واسطه خوشحالی یا خنده است.
bedimplies
بیدمپل به معنی به نوعی اشاره کردن یا چیزی را با غیر مستقیم بودن نشان دادن است.
bedimpling
بیدمپلینگ فرایند ایجاد نشانههای کوچک بر روی پوست به ویژه در هنگام لبخند زدن یا خندیدن است.
bedin
بیدین به معنای برنامهریزی یا تنظیم قرارها به شکل رسمی است.
bedip
بیدپ به معنای پاک کردن یا آمادهسازی یک سطح برای کار بعدی است.
bedirt
بیدرت به معنی کثیف کردن یا آلوده کردن چیزی است.
bedirter
بیدیرتر، کسی که در انجام امور یا کارهای مشخص به دقت و با جزئیات بیشتر عمل میکند.
bedirty
بیدیرتی، حالتی که نشاندهنده کثیفی یا بینظمی است.
bedirtied
بیدیرتی، صفتی برای اشاره به چیزی که کثیف شده یا به آن صدمهای وارد شده است.
bedirties
بیدیرتیها، نشانههایی از کثیفی یا مکانهای نامرتب هستند.
bedirtying
بیدیرتی کردن، عمل ایجاد کثیفی یا بینظمی در یک مکان.
bedismal
بیدیسک، حالتی غمانگیز و ناامیدکننده.
bedivere
بدیور، یکی از شوالیههای معتبر و وفادار در افسانههای آرتوریایی است.
bedizenment
تزئین و آرایش به سبکهای ظریف و شیک، به ویژه در محافل اجتماعی.
bedkey
کلیدی که برای باز کردن قفلی خاص و معمولاً برای تخت خواب یا انباری استفاده میشود.
bedlamer
شلوغی و بینظمی شدید در یک جمع یا رویداد.
bedlamic
مربوط به حالتی از شلوغی، هرجومرج و بینظمی.
bedlamise
تبدیل به وضعیتی از شلوغی و هرجومرج کردن چیزی.
bedlamised
به هم ریختن، ایجاد هرج و مرج و آشفتگی در یک موقعیت.
bedlamising
به هم ریختن، ایجاد آشفتگی و هرج و مرج در یک موقعیت.