fermage
استفاده از گیاهان برای بهبود طعم غذا.
fermail
فرمیل، نام تجاری یک نوع بست است که برای اتصال و نگهداری اشیاء به کار میرود.
fermal
فرمال، به جنبههایی از واکنشهای شیمیایی میپردازد که ممکن است در شیمی آلی یا صنعتی مورد توجه قرار گیرد.
fermate
فرماته، نشانهای در موسیقی است که به نوازنده میگوید نت را برای مدت طولانیتری بنوازد.
fermatian
فرماسیون به نوع یا سبک خاصی از طراحی اشاره دارد که در معماری مدرن کاربرد دارد.
ferme
فرم، در زبان فرانسوی به معنی مزرعه یا مکانی برای کشاورزی است.
fermentability
قابل تخمیر به خاصیتی اشاره دارد که نشان میدهد یک ماده چقدر میتواند توسط میکروارگانیسمها مانند مخمر تخمیر شود.
fermentable
قابلیت تخمیر یعنی یک ماده میتواند تحت تأثیر مخمر یا باکتریها به الکل یا اسید تبدیل شود.
fermentarian
کسی که به غذاهای تخمیری و فواید آنها توجه دارد.
fermentate
فرایند تحت تأثیر مخمر یا باکتری قرار دادن یک ماده برای ایجاد تغییر.
fermentations
فرآیندهایی که طی آن مواد در حضور میکروارگانیسمها تغییر میکنند.
fermentatively
به طور تخمیرکننده، اشاره به فرآیندی دارد که در آن موجودات زنده مواد را به انرژی تبدیل میکنند، معمولاً بدون نیاز به اکسیژن.
fermentatory
تخمیرکننده، اشاره به شرایط یا محیطی که فرآیند تخمیر در آن رخ میدهد.
fermentescible
تخمیرپذیر، به مواد یا موادی که میتوانند تحت فرآیند تخمیر قرار بگیرند، اشاره دارد.
fermentitious
تخمیرکننده، به فرآیندها یا ارگانیسمهایی اشاره دارد که قادر به انجام تخمیر هستند.
fermentive
تخمیرکننده، مرتبط با یا مبتنی بر فرآیند تخمیر.
fermentology
فرمنتولوژی، علم مطالعه فرآیند تخمیر و تأثیرات آن بر روی مواد غذایی و نوشیدنیها است.
fermentum
فرمنتوم، مادهای است که به عنوان عامل تخمیر عمل کرده و فرآیند تخمیر را تسهیل میکند.
fermerer
فرمترر، شخصی است که در کار تخمیر و کنترل آن تخصص دارد.
fermery
فرمری به مکانی اطلاق میشود که در آن فرآیند تخمیر انجام میشود.
fermila
فرمیلا به مادهای اشاره دارد که در طی فرآیندهای تخمیر به کار میرود.
fermillet
فرمیلت به دانههای تخمیر شدهای اطلاق میشود که در تهیه غذاها به کار میرود.
fermis
فرمی، ذرات بنیادی در نظریههای فیزیک که در ساختار ماده نقش دارند.
fermiums
فرمیوم، عنصر شیمیایی مصنوعی با عدد اتمی ۱۰۰ که در آزمایشگاهها تولید میشود.
fermorite
فرموریت، معدنی نادر که بهطور خاص در بعضی نواحی یافت میشود و به زمینشناسی مربوط است.
fernambuck
فرنامبک، لقب یا نام خاص ماهیان در بعضی مناطق که به ماهیگیری مربوط میشود.
fernandinite
فرناندینیت، معدنی با ویژگیهای خاص که در تحقیق و توسعه کاربرد دارد.
fernando
فرناندو، نام مردانهای که در بسیاری از کشورهای اسپانیایی زبان رایج است.
ferned
به معنای داشتن ظاهری شبیه به سرخس یا بافته شده به صورت سرخس.
fernery
محلی برای نگهداری و نمایش سرخسها.
ferneries
جمع سرخسخانه، به معنای چندین مکان برای نگهداری سرخسها.
ferngale
به معنای فضایی که به دلیل وجود سرخسها حس آرامش و لطافت ایجاد میکند.
ferngrower
شخصی که به پرورش و نگهداری سرخسها میپردازد.
ferny
به معنای داشتن ویژگیهایی شبیه به سرخس.
fernyear
سال سرخس، سالی است که در آن سرخسها رشد قابل توجهی دارند.
fernier
سرخسدارتر به معنای وجود سرخسهای بیشتر در یک مکان است.
ferniest
سرخسترین به معنای مکانی که بیشترین تعداد سرخس را دارد.