fidia
فیدیا، یک نوع نسخه خطی قدیمی است که به تاریخ و فرهنگ یهودی مرتبط می‌شود.
fidibus
فیدبوس، تکه‌ای کاغذی یا برنامه‌ای است که برای روشن کردن سیگار یا پیپ به کار می‌رود.
fidicinal
فیدیسینال به ویژگی‌های دارویی یک گیاه یا ماده اشاره دارد.
fidicinales
فیدیسینال‌ها، گیاهانی هستند که به عنوان دارو در طب سنتی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
fidicula
فیدیکولا، نام یک گونه خاص از پرندگانی است که در مناطق خاصی یافت می‌شود.
fidiculae
فیدیکولاها، واژه‌ای برای اشاره به چندین گونه از پرندگان فیدیکولا است.
fidley
فیدلی، سازی سنتی است که معمولاً در موسیقی محلی نواخته می‌شود.
fidleys
فیدلی‌ها، اشاره به چندین ساز فیدلی دارد که در موسیقی استفاده می‌شود.
fiducia
فیدوشیا، اعتماد و اطمینان در یک رابطه یا معامله است.
fiducially
فیدوشیال به معنای انجام وظایف یا مسئولیت‌ها به نفع دیگری به طور صادقانه و متعهدانه است.
fiduciarily
فیدوشیالی به معنای اینکه شخص یا نهادی در نقش مدیری مسئولیت‌هایی را به عهده می‌گیرد به گونه‌ای که به نفع دیگری عمل کند.
fiducinales
فیدوشینال به معنای ارتباطات متعهدانه‌ای است که بر اساس اعتماد و مسئولیت متقابل است.
fied
فید به معنای خشک شدن یا ارتفاع گرفتن محصول است.
fiedlerite
فیدلرایت به یک ماده معدنی خاص که معمولاً در شرایط خاص زمین‌شناسی یافت می‌شود اطلاق می‌شود.
fiel
فیل به معنای وفاداری و استقامت در حمایت از چیزی یا کسی است.
fieldball
فیلدبال، ورزشی است که در آن دو تیم با استفاده از یک توپ بر روی زمین بازی می‌کنند. این ورزش شبیه به فوتبال است ولی در زمین‌های بزرگ‌تری بازی می‌شود.
fieldbird
پرنده‌ی زراعی، نوعی پرنده است که در زمین‌های زراعی و نزدیک آب‌ها زندگی می‌کند.
fielden
فیلدن به نوعی گیاه یا گل اشاره دارد که در باغ‌ها کشت می‌شود و زیبایی خاصی دارد.
fieldfight
درگیری در زمین، به معنای نزاع یا بازی در یک زمین بازی است که معمولاً به شکل دوستانه انجام می‌شود.
fieldy
زمینی، به معنای فضایی است که شامل زمین‌های وسیع و طبیعی می‌شود.
fieldie
فیلدی به معناٰی مهمان در یک جمع در فضای باز است.
fieldish
مربوط به مزرعه یا میدان، توصیف چیزی که ویژگی‌های یک منطقه میدانی را دارد.
fieldleft
مربوط به موقعیت سمت چپ در میدان، به ویژه در ورزش‌ها.
fieldman
نفر یا کارگری که مسئول نگهداری و مدیریت میدان یا مزرعه است.
fieldmen
جمع کلمه کشاورز، افرادی که در میدان‌های کشاورزی کار می‌کنند.
fieldpiece
نوعی تجهیز یا ابزار که در میدان یا مکان‌های باز استفاده می‌شود.
fieldpieces
جمع کلمه ابزار میدانی، تجهیزاتی که برای کار در میادین کشاورزی به کار می‌روند.
fieldstrip
قطعه‌قطعه‌کردن به معنای جداسازی یک وسیله یا ابزار به اجزای کوچک‌تر برای تمیز کردن یا تعمیر است.
fieldward
به سمت مزارع یا زمین‌هایی که برای کشاورزی استفاده می‌شوند اشاره دارد.
fieldwards
به سمت زمین‌های کشاورزی و مزارع اشاره می‌کند.
fieldworker
شخصی که به‌طور مستقیم در مزارع یا در محیط‌های طبیعی کار می‌کند.
fieldwort
نام یک نوع گیاه که در برخی از مناطق به‌عنوان دارو استفاده می‌شود.
fiendful
به معنای بسیار شرور و بدخلق، مخصوصاً در رفتار یا خلق و خوی است.
fiendfully
به طرز شیطانی، به شکل شیطانی یا معانی منفی مشابه به آن.
fiendhead
کسی که به شیطان یا نیروهای شر وابسته یا علاقه‌مند است.
fiendishness
صفت یا حالت شیطانی، پلیدی یا بدبینی.
fiendism
علاقه یا باور به شیطان یا نیروهای شر.
fiendly
خصلت یا صفت شیطانی، ولی معمولا در یک نوع معصومیت یا خوب بودن.
fiendlier
دوستانه‌تر، صفتی برای توصیف فرد یا محیطی که بیشتر از حد معمول دوست‌داشتنی و قابل دسترسی است.
fiendliest
دوستانه‌ترین، صفتی برای توصیف کسی یا چیزی که بیشترین سطح دوستی و مهربانی را نشان می‌دهد.