footboys
پسران پا به معنای پسرانی است که به عنوان خدمتکار و در حمل بار به ویژه بار سبک خدمت می‌کنند.
footbreadth
عرض پا به اندازه‌ای گفته می‌شود که از سمت راست تا چپ پا را اندازه‌گیری می‌کند.
footcandle
فتوکانده واحدی برای اندازه‌گیری نور است که به مقدار نوری که بر روی یک سطح یک فوتی می‌تابد، اشاره دارد.
footcandles
فتوکانده‌ها واحدهایی برای اندازه‌گیری روشنایی هستند و به معنی میزان نور تابشی بر یک سطح خاص اشاره دارند.
footcloth
پارچه پا به معنای پارچه‌ای است که برای پوشاندن پاها به خصوص در مراسم‌های خاص استفاده می‌شود.
footcloths
پارچه‌های پا به مجموعه‌ای از پارچه‌های مشابه اشاره دارد که برای پوشاندن پاها استفاده می‌شوند.
footeite
فوتایت، کانی نادری که عمدتاً در غارها یافت می‌شود و ویژگی‌های خاصی دارد.
footfarer
مسافر پیاده، فردی که به صورت پیاده سفر می‌کند و از وسایل نقلیه استفاده نمی‌کند.
footfault
خطای پای، در ورزش تنیس به خطایی گفته می‌شود که در آن بازیکن پای خود را از خط پایه فراتر می‌گذارد.
footfeed
فید پا، سیستمی که به کنترل حرکت دستگاه‌ها کمک می‌کند و معمولاً با پدال فعال می‌شود.
footfolk
علاقه‌مندان پیاده‌روی، افرادی که به پیاده‌روی و سفرهای پیاده علاقه دارند و معمولاً یکدیگر را ملاقات می‌کنند.
footful
پای پر، به وضعیتی گفته می‌شود که پا به طور کامل یا به اندازه قابل توجهی پر از چیزی باشد.
footganger
پیاده‌روید، کسی که پیاده سفر می‌کند و معمولاً به پیاده‌روی به عنوان وسیله‌ای برای جابجایی اعتماد دارد.
footgears
تجهیزات پا، شامل انواع مختلفی از پوشاک و تجهیزات که برای حفاظت و راحتی پاها در هنگام فعالیت‌های مختلف طراحی شده‌اند.
footgeld
پول پیاده، هزینه‌ای که عابران برای استفاده از پیاده‌رو و خدمات مربوط به آن پرداخت می‌کنند.
footglove
کفش‌های دست‌پا، نوعی پوشاک پا که به طور نزدیک به پا قرار می‌گیرد و معمولاً برای فعالیت‌های ورزشی استفاده می‌شود.
footgrip
چسبندگی پا، به قدرت و توانایی یک کفش در جلوگیری از لغزش بر روی سطوح مختلف اشاره دارد.
foothalt
ایستگاه‌های پا، مکانی برای توقف و استراحت موقت در طول فعالیت‌های ورزشی مانند کوهنوردی.
foothil
پای پوش کوه، ناحیه‌ای در دامنه‌ی کوه که معمولاً در ارتفاع پایین‌تر از قله قرار دارد.
foothils
پای پوش‌های کوه، نواحی‌ای که در دامنه‌های کوه‌ها قرار دارند و به قله‌ها متصل می‌شوند.
foothook
قلاب پا، ابزاری است که برای حفظ تعادل و ایمنی حین صعود استفاده می‌شود.
foothot
احساس گرما یا داغی در پاها، به ویژه بعد از فعالیت فیزیکی.
footier
راحت‌تر، به معنای آسایش بیشتر برای پا، معمولاً در مورد کفش یا پوشاک پا.
footiest
راحت‌ترین، به معنای حداکثر آسایش برای پا، به ویژه در مورد کفش یا پوشاک پا.
footingly
به معنای «به طور قدم‌زنی» یا «با احتیاط» است و به نحوه حرکت اشاره دارد که در آن فرد به آرامی و با دقت قدم برمی‌دارد.
footler
یک فرد متخصص در تکنیک‌های مربوط به حرکات پا در ورزش‌ها و فعالیت‌های مشابه.
footlers
جمع فوتلرها، افرادی که در حرکات پا مهارت دارند.
footless
به معنای «بدون پا» است و معمولاً به اشیاء یا شخصیت‌هایی اشاره دارد که فاقد پا هستند.
footlessly
به معنای «بدون پا» یا به طور غیرمعمولی است و به حرکات اشاره دارد که در آنها پاها به طور مستقیم دیده نمی‌شوند.
footlessness
حالت یا کیفیت بدون پا؛ می‌تواند به شکل فیزیکی یا مجازی باشد.
footlicker
لیسنده پا، به شخص یا حیوانی اطلاق می‌شود که پاها را لیسیده و نشان دهنده محبت و نزدیکی است.
footlicking
لیسیدن پا، عمل لیسیدن پاها, که معمولاً نشانه محبت یا توجه است.
footlike
شبیه پا، به اشیاء یا اشکالی اطلاق می‌شود که به نوعی به شکل پا شباهت دارند.
footlining
پوشش داخلی پا، به لایه ای در کفش اشاره دارد که راحتی و حمایت را فراهم می‌کند.
footlock
قفل پا، سیستمی است که برای تضمین ایمنی و ثبات در وسایل استفاده می‌شود.
footlog
چوب پا، به تکه چوبی اشاره دارد که به عنوان پل یا مسیر برای گذر از مناطق غیرقابل عبور استفاده می‌شود.
footmaker
پا ساز، فردی که کفش یا دیگر محصولات مربوط به پا را می‌سازد.
footmanhood
پا ماند، منصب یا وضعیت یک پا کار، به ویژه در خانواده‌های سلطنتی.
footmanry
پا ماندی، فعالیت یا حرفه مربوط به پا کاران.
footmanship
پا کار، کیفیت یا مهارت در ساخت کفش.