fortescue
نامی خانوادگی که به شخص یا خانوادهای مهم اشاره دارد.
fortescure
حسی از اعتماد به نفس و قدرت در بیان یا عمل.
forthby
به معنای پیشروی به جلو، تحرکی که به اهداف مشخصی اشاره دارد.
forthbring
به معنای آوردن یا ارائه چیزی به جلو، به ویژه ایدهها یا نوآوریها.
forthbringing
ظهور یا به وجود آوردن چیزی به خصوص ایدهها یا تغییرات جدید.
forthbrought
به وجود آمده یا ارائه شده، به ویژه در زمینه شواهد یا موارد قانونی.
forthcall
فراخوان یا دعوت به عمل، به ویژه برای ترغیب دیگران به مشارکت.
forthcame
پیش آمدن یا ظهور چیزی، معمولاً در زمینه راه حل یا ایده.
forthcome
مقررات یا تغییراتی که به زودی به وقوع خواهند پیوست.
forthcomer
فردی که به تازگی وارد یک گروه یا فعالیت میشود.
forthcomingness
صراحت و واضح بودن، به معنای باز بودن درباره افکار یا احساسات خود.
forthcut
روش یا تکنیکی برای بریدن یا تقسیم کردن، به ویژه در آشپزی یا هنر.
forthfare
هزینه یا قیمت ورود به یک رویداد یا فعالیت عمومی.
forthfigured
سبکی از طراحی یا هنر که در آن اشکال به صورت بریده و مجسمهای شکل میگیرند.
forthgaze
نگاهی که نشاندهنده اعتماد به نفس و قوت شخصیت باشد.
forthgo
صرف نظر کردن از چیزی، بهویژه در شرایطی که ممکن است مفید باشد.
forthgoing
پیش رو، در آینده نزدیک، به چیزی اشاره دارد که در حال حاضر در حال انجام است یا به زودی انجام خواهد شد.
forthy
پیشرو، نوآور، به معنای داشتن افکار یا روشهای جدید و متفاوت.
forthink
پیشبینی، تفکر جلوتر، به معنای تجزیه و تحلیل آینده و برنامهریزی برای آن.
forthinking
تفکر پیشرو، به معنای در نظر گرفتن آینده و ارائه ایدههای نوآورانه.
forthon
پیشرو، حرکتی که تحولی در یک مسیر یا زمینه خاص ایجاد میکند.
forthought
پیشبینی، تفکر در مورد آینده و اتخاذ تدابیر برای رویارویی با آن.
forthputting
ناخوشایند و باعث ناراحتی شدن، در مورد کسی یا چیزی که خوشایند نیست و بتواند دیگران را دور کند.
forthrightly
به طور واضح و بلاواسطه؛ بیان کردن چیزی بدون هیچ گونه اجتناب یا غیرمستقیم بودن.
forthset
مشخص کردن یا تعیین چیزی به صورت واضح.
forthteller
پیشگو، فردی که میتواند پیشبینیهایی درباره آینده انجام دهد، اغلب در داستانها و افسانهها به کار میرود.
forthward
به جلو، به سمت جلو یا در جهتی رو به جلو.
fortier
قلعه، یک ساختار دفاعی یا سازهای محکم که معمولاً برای حفاظت از یک مکان استفاده میشود.
fortifiable
قابل استحکام، اشاره به یک مکان که میتواند برای دفاع در برابر حملات تقویت شود.
fortifier
استحکام دهنده، مادهای که برای تقویت ساختارها یا سازهها به کار میرود.
fortifiers
استحکامدهندهها، موادی که به طور گروهی برای تقویت ساختمانها و سازهها به کار میروند.
fortifyingly
به طور تقویتکننده، به طريقي که قدرت يا انرژی را افزايش دهد.
fortifys
تقویت کردن، افزایش دادن قدرت یا دفاع یک مکان یا فرد.
fortyfive
عدد چهل و پنج، بعد از چهل و قبل از چهل و شش.
fortyfold
به صورت چهل برابر یا چندین برابر از مقدار اولیه.