fumigatorium
فومیاتوریوم مکانی است که در آن فرآیند فومی کردن انجام میشود.
fumigators
فومیکنندگان افرادی هستند که مسئولیتهای فومی کردن را انجام میدهند.
fumily
خانواده، گروهی از افراد که معمولاً با هم نسبت خونی یا حقوقی دارند و معمولاً در یک مکان زندگی میکنند.
fuminess
حالتی که در آن چیزها بوی فومی و نامطبوعی دارند.
fumingly
به شکلی که نشاندهنده ناراحتی یا خشم باشد.
fumish
نشاندهنده حالتی از ناراحتی یا بیحوصلگی.
fumishing
حالتی از ابراز نارضایتی که در رفتار یا گفتار فرد به نمایش گذاشته میشود.
fumishly
به شکلی که نشاندهنده ناراحتی یا بیحوصلگی باشد.
fumishness
بخار بودن، وجود بخارات یا گازها در یک محیط خاص.
fumistery
احساس رمز و راز و غیر شفافیت در یک محیط یا وضعیت.
fummel
دستکاری بیهدف یا پرتاب کردن اشیاء به طور ناواضح.
fummle
فعل دست و پا چلفتی و بیدقت بودن در صحبت کردن یا عمل کردن.
fumose
حالت حاوی بخار یا بوی خاص.
fumosity
کیفیت یا حالت وجود بخار یا مواد شیمیایی در هوا.
fumous
فوموس، به معنای دارای بخار، دودی یا مهآلوده است.
fumously
به گونهای که نامشخص یا مبهم است.
fumuli
فومولیها، بخاراتی که از زمین یا آتشفشانیها خارج میشوند.
fumulus
ابر فومولوس، نوعی ابر با بخار و رطوبت بالاست.
funambulate
فانامبول کردن، به معنای راه رفتن بر روی طناب.
funambulated
به معنای حرکت بر روی طناب باریک، به ویژه زمانی که با مهارت و ظرافت انجام شود.
funambulating
عمل راه رفتن بر روی طناب باریک به طور همزمان با نمایش مهارت.
funambulation
عمل راه رفتن بر روی طناب باریک، به ویژه به عنوان یک نوع نمایش.
funambulator
شخصی که بر روی طناب باریک راه میرود، به ویژه در محیطهای نمایشی.
funambulatory
مربوط به عمل راه رفتن بر روی طناب باریک، به ویژه در زمینه نمایش و سرگرمی.
funambule
شخصی که بر روی طناب باریک راه میرود، به ویژه در زمینه سرگرمی و نمایش.
funambulic
فنآمبولیک، مربوط به هنر بند بازی یا راه رفتن بر روی طناب، به ویژه در زمینه هنری و نمایشی.
funambulism
فنآمبولیسم، هنر راه رفتن بر روی طناب و نیاز به تنظیم سخت تجارب جسمی و روانی.
funambulo
فنآمبولو، اصطلاحی برای یک هنرمند بند باز که بر روی طناب راه میرود.
funambuloes
فنآمبولوها، جمع فنآمبولو، هنرمندان بند باز که به هنر طناب بازی میپردازند.
funaria
فُناریا، نوعی خزه که در محیطهای مرطوب رشد میکند.
funariaceae
فُناریاسه، خانوادهای از خزهها با گونههای متعدد.
funariaceous
فناریاچوس، یک نوع گیاه است که به طور عمده در محیطهای مرطوب رشد میکند.
funbre
فانبر، به حالتی شاد و زنده اشاره دارد که عموماً در رویدادها یا جشنها مشاهده میشود.
functionalist
کارکردگرا، به دیدگاهی در علوم اجتماعی اشاره دارد که بر کارکردهای اجتماعی و ساختارهای آنها تأکید میکند.
functionalistic
کارکردگرایانه، به نظریاتی اشاره دارد که بر نقش و عملکرد مؤسسات و ساختارهای اجتماعی تأکید دارند.
functionalize
عملکردی کردن، به معنای افزودن یا بهبود کارایی و استفادهپذیری یک محصول یا ماده است.
functionalized
عملکردی شده، به حالتی از مواد اشاره دارد که قابلیتهای خاصی برای کاربردهای خاص به آنها اضافه شده است.
functionalizing
کارکردی کردن، تبدیل یک روش یا ابزار به شیوهای که عملیاتی و کارآمد باشد.
functionals
عملکردها، ویژگیها یا وظایف خاص یک سیستم یا برنامه.