gibbals
گیبالها، ابزار یا وسایلی که معمولاً در صنایع دستی استفاده میشوند.
gibbar
گیبار، شخصیت یا موجودی افسانهای در داستانهای محلی.
gibbartas
گیبارتاسها، ابزار یا ادویههایی که در آشپزی محلی به کار میروند.
gibberella
گیبرلا، نوعی قارچ است که بر روی بیماریهای گیاهی تاثیر دارد.
gibbergunyah
گیبرگونیاه، اصطلاحی عامیانه برای توصیف یک موضوع خندهدار یا بیاهمیت.
gibberose
گیبروس، نوعی گل با رنگهای زنده که در باغبانی محبوب است.
gibberosity
گبروسیته، ناتوانی در بیان واضح و منطقی افکار، یا گفتاری که به طور بیتوجهی و غیرقابل فهم است.
gibbert
گبترزنی، به عمل گفتن معنیدار یا بیمفهوم در زمان خاص اشاره دارد، معمولاً در شرایط استرس یا هیجان.
gibbetted
به گببد قرار دادن، عمل نمایش عمومی یک مجرم یا جسد به منظور ترساندن دیگران و جلوگیری از رفتار مشابه.
gibbetting
گببد گذاشتن، عمل نمایش عمومی مجرمان یا اجساد به منظور ترساندن دیگران.
gibbetwise
به صورت گببدی، نگرانی یا تفکر در مورد عواقب شدید یک عمل یا موضوع.
gibbi
گببی، توصیف شخصی یا حالتی که بازیگوش یا خندهآور است.
gibby
گبی به معنای ناآرام و شلوغ، یا حالت غیر جدی و بازیگوشانه است.
gibbier
نسبت به گبی، به معنای شلوغتر و ناآرامتر است.
gibbled
به معنای پخش شدن یا به هم ریختن به طور غیرمنظم.
gibbles
گیبلیس، اصطلاحی برای اشاره به قطعات کوچک یا تکههای نرم غذا.
gibbol
گیبول، یک تکه یا شکل غیرمعمول از مواد غذایی.
gibbose
گیبوز، اشاره به سطح یا ترکیبی با بافت برجسته یا ناهموار.
gibbosely
به شکلی گیبوز، به طرز غیرمعمول و خاص در حرکت یا شکل.
gibboseness
گیبوزنسی، کیفیت یا ویژگی داشتن سطحی ناهموار یا برجسته.
gibbosity
گیبوزی، ویژگی یا حالت داشتن سطح برجسته و ناهموار.
gibbosities
حالت برجسته یا برآمدگی در یک سطح به ویژه در مورد ماه یا چیزهای مشابه.
gibbously
به شکلی که شبیه به برآمدگی یا قمر گاهی درخشان است.
gibbousness
حالت یا کیفیت برجستگی، به ویژه در سیارات یا ماه.
gibbsites
نوعی کانی که معمولاً در معادن باکسیت پیدا میشود.
gibbus
برآمدگی غیرطبیعی یا ناهنجاری در ناحیه خاصی از بدن، به ویژه در ستون فقرات.
gibel
نوعی ماهی که معمولاً در آبهای شیرین یافت میشود.
gibelite
گیب لیت، یک نوع ماهی آب شیرین که در رودخانهها و دریاچهها زندگی میکند.
gibeonite
گیبونیتها، قومی که در زمان یهودیان با آنها در ارتباط بودند و به خاطر فریب دادن آنها برای حفظ جانشان معروفند.
giber
گیبر، شخصی که در زمینه بازیهای ویدیویی با تجربه و متخصص است.
gibers
گیبرها، افرادی هستند که به طور حرفهای به بازیهایی خاص میپردازند و در مسابقات شرکت میکنند.
gibetting
گیبتینگ، نوعی تنبیه که شامل نمایش عمومی بود و مجرمان در معرض دید عموم قرار میگرفتند.
gibier
گیبیر، به حیوانات وحشی که برای شکار و خوراک مورد استفاده قرار میگیرند، اطلاق میشود.
gibingly
گیبینگلی، به معنی گفتن چیزی به صورت طعنهآمیز یا کنایهای است.
gibleh
گیبله، اصطلاحی که ممکن است در فرهنگهای معین کاربرد داشته باشد.
gibli
گیبلی، ماهی کوچک و زینتی که در اقیانوسهای استوایی زندگی میکند.
giboia
گیبوا، نوعی مار بزرگ که معمولاً در آفریقا و آمریکای جنوبی یافت میشود.