guggled
گگول کردن به معنای خندیدن در حین شادی یا نشاط است.
guggles
گگولها به صدای خندهای اشاره دارد که معمولاً ناشی از شادی است.
gugglet
گگلت، نوعی ظرف یا گلدان کوچک برای نگهداری مایعات.
guggling
گگله کردن، نوعی بازی یا فعالیت که شامل چرخاندن یا جابهجایی اشیاء به صورت سریع است.
guglet
گگلت، یک لیوان یا ظرف کوچک معمولاً برای سرو آب یا مایعات دیگر.
guglets
گگلتها، جمع گگلت، ظرفهایی کوچک برای نگهداری مایعات.
guglia
گولیا، یک سازه بلند و باریک که معمولاً بر روی ساختمانها قرار دارد.
guglio
گوجیو، یک فرم یا مدل کوچک مجسمه که معمولاً برای دکوراسیون استفاده میشود.
gugu
گگو، نام یک پرنده یا موجود خیالی با صداهای خاص.
guha
گها، نامی که معمولاً در فرهنگهای مختلف وجود دارد.
guhayna
گوهینا، منطقهای با سنتها و فرهنگهای خاص.
guhr
گهر، مادهای با کاربردهای خاص در صنایع مختلف.
guiac
چوب گویاک، نوعی چوب با خواص درمانی خاص.
guiana
گویانا، منطقهای با تنوع زیستی بالا و موجودات بومی.
guyana
کشوری در شمال شرق آمریکای جنوبی با تاریخچه فرهنگی غنی و طبیعت متنوع.
guianan
مربوط به گویانا یا منطقه گویان در آمریکای جنوبی.
guyandot
رودی که در ایالات متحده واقع شده و به اوهایو میریزد.
guib
نوعی ماهی که در نواحی آبی آمریکای جنوبی وجود دارد.
guiba
نوعی موجود دریایی که در آبهای گرمسیری یافت میشود.
guichet
گیشه، محلی است که در آن بلیط یا خدمات دیگر به مشتریان ارائه میشود.
guidable
قابل هدایت، به معنای اینکه چیزی یا کسی میتواند راهنمایی شود یا به راحتی هدایت شود.
guidage
راهنمایی، حرکتی که به منظور هدایت یا کمک به کسی در فرآیند یادگیری یا انجام یک کار انجام میشود.
guidances
راهنماها، مجموعهای از نکات یا توصیهها که برای کمک به تصمیمگیری یا انجام وظایف ارائه میشوند.
guideboard
تابلو راهنما، تابلویی که اطلاعات مربوط به مسیر یا فعالیتها را نمایش میدهد.
guidebooky
سبک راهنمایی، سبکی است که بهطور خاص برای راهنمایی و ارائه اطلاعات به مسافران یا کاربران طراحی شده است.
guidebookish
مربوط به کتابهای راهنما و مشخصات ساختار آنها، به ویژه در رابطه با سفر و کشف.
guidecraft
مهارت و هنر هدایت و راهنمایی دیگران در یک موضوع خاص.
guideless
بدون راهنما، بخصوص در موقعیتهایی که به کمک یا هدایت نیاز است.
guideress
زنی که به عنوان راهنما به دیگران کمک میکند.
guidership
موقعیت یا مهارت کسی که به طور موثر دیگران را هدایت میکند.
guideship
عمل یا وضعیت هدایت گروه، به ویژه در محیطهای طبیعی.
guidingly
به معنای کمک و هدایت در یک وضعیت، بهویژه در برخی فعالیتها یا در فرآیند یادگیری.
guidman
شخصی که دیگران را در یک زمینه خاص راهنمایی میکند، به ویژه در سفرها.
guydom
حالت یا وضعیت بودن یک مرد، معمولاً با تأکید بر ارتباطات و دوستیها.
guidonian
مرتبط با روشهای آموزشی و یادگیری در عرصههای مختلف، به ویژه موسیقی.
guids
افرادی که به عنوان راهنما یا سرپرست در یک موقعیت خاص عمل میکنند.
guidsire
شخصی که به عنوان سرپرست و راهنما در یک جامعه یا گروه شناخته میشود.
guidwife
گیدویف، زنی با نقش رهبری یا قدرت در یک جمع یا جامعه، به عنوان منبع اقتدار و تصمیمگیری.
guidwilly
گیدویلی، مردی با مهارت در رهبری یا فریب، معمولاً در زمینههایی که نیاز به هوش و استراتژی دارد.