hashy
حشیشی، به چیزی اطلاق می‌شود که ویژگی‌ها یا بوی حشیش را دارد.
hashiya
هاشیا، به ماده‌ای شیرین یا طعم دار اشاره دارد که در تهیه دسرها استفاده می‌شود.
hashimite
هاشمی، به خاندان خاصی اطلاق می‌شود که در سابقه‌های مذهبی و سیاسی در جوامع اسلامی نقش داشته‌اند.
hashishes
حشیش‌ها، به شکل‌های مختلفی از حشیش اشاره دارند که بر اساس روش‌های تهیه، طعم و قدرت متفاوت هستند.
hasht
در ادبیات و فرهنگ، هاست به معنای هشت یا هشتگانه است و می‌تواند به ترکیب یا نماد خاصی اشاره کند.
hasidean
هسیدین به جنبش‌های مذهبی در یهودیت اشاره دارد که بر اساس عشق، دیانت و عرفان بنا شده‌اند.
hasinai
حسینای به یک مکان یا رویداد تاریخی در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی اشاره دارد.
hask
خواستن به معنای درخواست یا سوال کردن از کسی است.
haskalah
هاستکلاه به جنبش روشنفکری یهودی در قرن ۱۸ و ۱۹ اشاره دارد که از مدرنیزاسیون حمایت می‌کند.
haskard
هاستکارد به نوع خاصی از هنر یا نقاشی اشاره دارد که دارای ویژگی‌های خاصی است.
hasky
هاسکی، نژادی از سگ‌ها که معمولاً دارای پوشش پفی و زیبا هستند و به طور خاص برای سرما طراحی شده‌اند.
haskness
سختی، مقاومت یا استحکام یک جسم یا ماده.
haskwort
گیاهی نادر که دارای ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد است.
haslets
قسمت‌های کوچک و خوراکی از گوشت واحشاء حیوانات که معمولاً در آشپزی استفاده می‌شوند.
haslock
نوعی قفل که برای تأمین امنیت استفاده می‌شود.
hasmonaean
دوره‌ای تاریخ یهودیان که به دودمان هسمنایی مربوط می‌شود.
hasmonaeans
سلسله‌ای یهودی که در قرن دوم پیش از میلاد بر سرزمین‌های یهودی تسلط یافت.
hasn
فعل منفی که نشان دهنده عدم انجام کاری در زمان حال است.
haspicol
ابزاری در کشاورزی برای مدیریت منابع آب.
haspling
موجود کوچک که در باغ‌ها زندگی می‌کند و به‌عنوان آفت شناخته می‌شود.
haspspecs
ابزاری که بهبود دید در شرایط نوری کم را فراهم می‌کند.
hassar
غذایی سنتی که از ادویه‌های خاص تهیه می‌شود.
hassel
دردسر، مشکل و آزار در انجام یک کار.
hassels
مشکلاتی که باعث ایجاد ناراحتی و سختی می‌شوند.
hassenpfeffer
یک غذایی که معمولاً از گوشت خرگوش و ادویه‌ها تهیه می‌شود.
hassing
در حال گفتگو یا بحث کردن بی‌فایده.
hasslet
دردسر یا مشکلات جزئی که در کارهای روزمره وجود دارد.
hassocky
رفتاری که آزاردهنده یا ناخوشایند به نظر می‌رسد.
hasta
هستا، به معنای پیش رفتن، در اینجا به عبارتی برای بالا بردن عزم یا اراده در رسیدن به هدف اشاره دارد.
hastated
هستاته، به معنی نوعی شکل یا ویژگی خاص در گیاهان که مشخصه‌ای از برگ‌ها یا شاخه‌هاست.
hastately
هستاته، به معنای با شتاب یا سریع، لغتی برای توصیف شیوه‌ای از انجام کارها.
hastati
هستاتی، به عنوان یکی از طبقات سربازان در ارتش روم، معمولاً به معنای گردان‌های حامی و جنگجویان است.
hastatolanceolate
هستاتولانسولات، به معنای نوعی برگ که باریک و شبیه نیزه است.
hastatosagittate
هستاتوساژیتاته، به معنای برگ‌هایی که شکل فلش مانند دارند.
hasteful
شتابزدگی، به طور خاص به رفتار یا عمل کردن با سرعت و بدون تفکر اشاره دارد.
hastefully
به شیوه‌ای سریع و شتابزده انجام دادن یک کار.
hasteless
بدون شتاب، خلق و خوی انجام کارها با آرامش و دقت.
hastelessness
عدم شتاب، حالتی که در آن کارها بدون عجله و با دقت انجام می‌شوند.
hastener
شتابدهنده، شخص یا چیزی که باعث تسریع در روندها یا فرآیندها می‌شود.
hasteners
شتابدهنده‌ها، افرادی یا عواملی که روندهای سریع‌تری را ایجاد می‌کنند و ممکن است کیفیت را تحت تأثیر قرار دهند.