infinitated
افراز شده، به معنای حالت بی‌پایانی که در آن محدودیت‌ها و موانع از بین می‌روند.
infinitating
افراز کردن، به معنای گسترش فکری یا معرفتی در مرزهای نامحدود.
infinitation
افراز، به معنای حالت یا فرآیند گسترش بی‌پایان ایده‌ها یا مفاهیم.
infiniteness
بی‌نهایتی، به معنای حالت یا کیفیتی که در آن محدودیتی وجود ندارد.
infinites
بی‌نهایت‌ها، به مقادیر یا مفاهیمی اشاره دارد که از نظر کمیت یا اندازه قابل شمارش نیستند.
infinitesimalism
بی‌نهایت‌کوچک‌گرایی، به بررسی و توجه به جزئیات بسیار کوچک در تحلیل و تفکر فلسفی و علمی اشاره دارد.
infinitesimality
بی‌نهایت کوچک به مقادیر یا اندازه‌هایی اطلاق می‌شود که بسیار کوچک‌تر از مقادیر قابل اندازه‌گیری هستند و معمولاً در مباحث ریاضی و فیزیک مورد استفاده قرار می‌گیرند.
infinitesimally
به‌طور بی‌نهایت کوچک، به معنای مقدار بسیار کم و جزئی بودن است و در بیان تغییرات ناچیز استفاده می‌شود.
infinitesimalness
کیفیت یا حالت بی‌نهایت کوچک بودن، به‌ویژه در زمینه‌های علمی و دقیق
infiniteth
شکل قدیمی و کمتر استفاده شده از فعل به معنی 'به بی‌نهایت' که برخی اوقات در متون قدیمی دیده می‌شود.
infinitieth
شکل شاعرانۀ کلمه 'به بی‌نهایت' که در متن‌های قدیمی بیشتر به چشم می‌خورد.
infinitivally
به‌گونه‌ای که مربوط به حالت اسم مصدر باشد و به یادگیری قواعد زبان کمک کند.
infinitively
به معنای بی‌نهایت بودن یا به شکلی نامتناهی استفاده می‌شود.
infinitize
به معنای بی‌نهادی‌سازی یا ایجاد دیدگاه بی‌پایان نسبت به یک موضوع است.
infinitized
شکل گذشته فعل 'infinitize' که به معنای به بی‌نهایت تبدیل کردن است.
infinitizing
فعل حال فعلی از 'infinitize' که اشاره به در حال بی‌نهادی کردن چیزی دارد.
infinitum
واژه‌ای که به معنای بی‌نهایت است و در مباحث فلسفی و ریاضی به کار می‌رود.
infinituple
ترکیبی از عناصری که به صورت بی‌نهایت وجود دارند.
infirmable
غیرقابل استفاده، وضعیتی که می‌توان آن را به حالت بهتر بازگرداند.
infirmaress
افرادی که به مراقبت از بیماران و افراد ناتوان می‌پردازند.
infirmarian
کسی که مسئولیت مراقبت و درمان بیماران را بر عهده دارد.
infirmate
بیماری که نیاز به مراقبت خاص دارد و توانایی حرکت ندارد.
infirmation
اطلاعات پزشکی و وضعیت پزشکی بیماران.
infirmative
کمک‌کننده به بهبودی یا درمان، حمایت کننده.
infirmatory
فرایند مراقبت و درمان از بیماران در یک محیط رسمی و تخصصی.
infirmed
به افرادی اطلاق می‌شود که به دلیل بیماری یا ناتوانی به کمک دیگران نیاز دارند.
infirming
به حالتی اشاره دارد که شخص را ناتوان یا ضعیف می‌کند.
infirmly
به روشی که نشان‌دهنده ضعف یا ناتوانی است.
infirmness
حالت یا کیفیت ناتوانی به دلیل بیماری یا ضعف.
infirms
به واژه‌ای اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده عمل مراقبت از بیمار است.
infissile
مواد انفسیل به مواد یا ترکیباتی اطلاق می‌شود که قابلیت وارد شدن یا گنجانده شدن در ساختارهایی را دارند.
infit
اینفیت به فرایند یا تکنیکی اطلاق می‌شود که در آن کیفیت و دقت در کار مورد توجه قرار می‌گیرد.
infitter
اینفیتتر به شخصی اطلاق می‌شود که وظیفه تنظیم و تنظیمات دقیق را در دستگاه‌ها بر عهده دارد.
infixal
اینفیکسال به عناصری اطلاق می‌شود که در سیستم‌های زبانی برای تغییر معنا یا ساختار کلمات استفاده می‌شود.
infixion
درج یا ترکیب اجزای خاص به کلمات به منظور تغییر معنا یا ساختار آن‌ها.
infixions
جمع واژه اینفیکشن به موارد متعدد درج در زبان‌ها و کلمات گفته می‌شود.
infl
دمیدن یا پر شدن با هوا یا گاز به طوری که به اندازه بزرگ‌تر یا شکل خاصی برسد.
inflamable
چیزی که می‌تواند سریعاً آتش بگیرد.
inflamedly
به طور آتشین و با احساس شدید، اشاره به نوعی ابراز احساسات شدید.
inflamedness
وضعیتی که در آن قسمتی از بدن به دلیل عفونت یا آسیب دچار التهاب و ورم می‌شود.