interneship
دوره‌ای که در آن فرد تحت نظارت در یک شغل خاص کار می‌کند تا تجربه عملی به دست آورد.
internetted
به معنای اتصال به اینترنت یا آنلاین شدن یک فرآیند یا خدمات.
internetwork
شبکه بین‌المللی به مجموعه‌ای از شبکه‌های مختلف اشاره دارد که با هم متصل شده‌اند.
internetworking
شبکه‌سازی بین‌المللی به عمل متصل کردن شبکه‌های مختلف و اجازه دادن به ارتباطات بین آنها اشاره دارد.
internetworks
شبکه‌های بین‌المللی به مجموعه‌ای از شبکه‌ها اشاره دارند که به طور همزمان با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.
interneural
بین‌عصبی به ارتباطات و تعاملات بین نورون‌ها اشاره دارد.
interneuronal
بین‌عصبی به تعاملات و اتصالات بین نورون‌های مختلف در سیستم عصبی اشاره دارد.
interneuronic
بین‌عصبی به فعالیت‌ها و ارتباطات بین نورون‌ها اشاره دارد.
internidal
منطقه‌ای در گیاه که بین دو ناحیه دیگر قرار دارد و در فرآیندهای رشد و توسعه نقش دارد.
internity
نرسی به اتصال داخلی یا ارتباطات درون یک سیستم یا ساختار.
internobasal
بخش‌های ساختاری درون سلول یا بافت که در ناحیه پایینی بین نواحی دیگر قرار دارند.
internodal
فاصله‌ها یا بخش‌هایی که بین دو نود در یک گیاه یا ساختار بیولوژیکی قرار دارند.
internodia
بخش‌ها یا فضاهایی در میان نودها که نحوه شکل‌گیری و رشد گیاه را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
internodial
ویژگی‌ها یا نحوه چیدمان بخش‌های بین نودها که درکی از ساختار و پایداری گیاه ارائه می‌دهد.
internodian
بخش‌هایی از ساقه گیاه که بین دو گره قرار دارند.
internodium
فاصله یا بخش بین دو گره در ساقه گیاه.
internodular
مربوط به یا موجود در بین گره‌ها.
internunce
واسطی که ارتباطات را بین دو طرف برقرار می‌کند.
internuncially
به طور واسط یا از طریق یک واسطه.
internunciary
شخص یا نهاد واسط که در ارتباطات بین دو طرف عمل می‌کند.
internunciatory
نقش مربوط به ارسال پیام یا ایجاد ارتباطات دیپلماتیک بین کشورها.
internunciess
عنوان جمع برای افرادی که وظیفه ارسال پیام‌های دیپلماتیک دارند.
internuncio
دیپلمات با رتبه پایین‌تر از ناظر، که وظیفه ارسال پیام‌ها را دارد.
internuncios
عنوان جمع برای نمایندگان دیپلماتیک که وظیفه ارسال پیام‌ها را دارند.
internuncioship
وضعیت یا مقام فردی به عنوان میانجیگر دیپلماتیک.
internuncius
عنوان برای فردی که به عنوان پیام‌رسان دیپلماتیک عمل می‌کند.
internuptial
توافقنامه‌ای که بین دو طرف قبل از ازدواج برای تعیین حقوق و مسئولیت‌ها تهیه می‌شود.
internuptials
جمع internuptial، به توافقنامه‌هایی اشاره دارد که بین دو طرف قبل از ازدواج تنظیم می‌شود.
interobjective
هدف‌هایی که میان دو یا چند نقطه نظر یا گروه قرار دارد و نیاز به همکاری برای تحقق آن‌ها وجود دارد.
interocular
به فاصله بین دو چشم اشاره دارد که در علوم بینایی و اپتیک اهمیت دارد.
interoffice
ارتباطات یا یادداشت‌هایی که درون یک دفتر یا سازمان بین کارکنان رد و بدل می‌شود.
interolivary
به ناحیه‌ای در مغز اشاره دارد که بین هسته‌های اولیوی قرار دارد.
interopercle
اینترئوپرکل، یک استخوان کوچک در ناحیه آبشش ماهی که درک آن به علوم زیستی کمک می‌کند.
interopercular
وابسته به اینترئوپرکل، منطقه‌ای در آناتومی ماهی‌ها که اهمیت تنفسی دارد.
interoperculum
اینترئوپرکلوم، ساختاری است که آبشش‌های ماهی را می‌پوشاند و آسیب به آن می‌تواند تنفس را مختل کند.
interoptic
بین‌چشمی، فضایی که بین عصب‌های بینایی واقع است و مرتبط با بینایی است.
interorbital
بین‌چشمی، ناحیه‌ای که فاصله بین دو چشم را توصیف می‌کند و در آناتومی صورت کاربرد دارد.
interorbitally
به‌صورت بین‌چشمی، بیانگر موقعیت یا حرکتی است که بین دو چشم انجام می‌شود.
interoscillate
در نوسان کردن به طور متناوب، دو یا چند شیء در یک حرکت هماهنگ حرکت می‌کنند و به نوبت به جلو و عقب می‌روند.
interoscillated
به حالتی اشاره دارد که در آن دو یا چند شیء به طور همزمان نوسان کردند.