killow
کیلو، علامتی است که برای نشانگذاری استفاده میشود.
killweed
کشتزار به گیاهانی اشاره دارد که به طور غیرقابل کنترل رشد میکنند و ممکن است به محصولات آسیب برسانند.
killwort
کیلوورت، گیاهی است که در داروسازی سنتی برای درمان بیماریها استفاده میشود.
kilmarnock
کیلمارنوک، نام یک شهر در کشور اسکاتلند که مشهور به تاریخ صنعتی و ورزشی است.
kilned
پخته شده در کوره، به فرآیند پختن مواد مختلف برای تقویت و سخت کردن اشاره دارد.
kilneye
کیلنی، یک واژه خاص و نادر که ممکن است در برخی مناطق مورد استفاده قرار گیرد.
kilnhole
حفرهای در کوره که برای قرار دادن مواد و کنترل حرارت استفاده میشود.
kilning
فرآیند پختن و آمادهسازی مواد در کوره که نقش کلیدی در تولید دارد.
kilnman
کورهدار، فردی که مسئول مدیریت و کنترل عملیات کوره است.
kilnrib
کیلنریب، یک عنصر ساختاری در کوره که به پشتیبانی و ثبات ساختار کمک میکند.
kilnstick
کیلناستیک، ابزاری برای تنظیم و کنترل دما در کورههای سفالگری.
kilntree
کیلنتری، درختی که چوب آن برای تولید زغالسنگ و سوخت در کورهها استفاده میشود.
kylo
کیلو، نام یک شخصیت خیالی در دنیای جنگ ستارگان.
kiloampere
کیلوآمپر، واحد اندازهگیری جریان الکتریکی که معادل یک هزار آمپر است.
kilobar
کیلوبار، واحدی از فشار معادل یک هزار بار است.
kilobars
کیلوبار واحدی برای اندازهگیری فشار است که برابر با ۱۰۰۰ بار میباشد.
kiloblock
کیلوبلاک یک واحد امتیاز در بازیها و مسابقات است.
kilobuck
کیلوبک اصطلاحی غیررسمی برای اشاره به هزار دلار است.
kilocurie
کیلوکوری واحدی برای اندازهگیری رادیواکتیویته است که برابر با هزار کوری است.
kilodyne
کیلوداین واحدی برای اندازهگیری نیرو است که برابر با هزار داین میباشد.
kilogauss
کیلوگاس واحدی برای اندازهگیری میدانهای مغناطیسی است که برابر با هزار گاس میباشد.
kilograin
کیلوگرین، واحدی از جرم معادل یک هزارم گرم، عمدتاً در صنعت مهمات به کار میرود.
kilogrammetre
کیلوگرین، واحدی برای اندازهگیری گشتاور که معادل یک کیلوگرم نیرو در یک متر فاصله از محور است.
kilohm
کیلوهم، واحدی برای اندازهگیری مقاومت الکتریکی که برابر با یک هزار اهم است.
kiloline
کیولاین، اصطلاحی در مخابرات برای اشاره به هزار خط ارتباطی است.
kilolumen
کیلو لومین، واحدی برای اندازهگیری جریان روشنایی که برابر با یک هزار لومین است.
kilom
کیلوم، مخفف غیررسمی برای کیلومتر است که در مکالمات روزمره استفاده میشود.
kilomegacycle
واحد اندازهگیری فرکانس، برابر با یک میلیون هرتز است.
kilometrage
مسافت کل پیموده شده (معمولاً توسط یک وسیله نقلیه).
kilometric
مربوط به کیلومتر یا اندازهگیری بر اساس کیلومتر.
kilometrical
مربوط به اندازهگیری یا محاسبه بر اساس کیلومتر.
kilomole
واحد اندازهگیری مقدار ماده، برابر با هزار مول.
kilomoles
چندین واحد اندازهگیری مقدار ماده، هر یک برابر با هزار مول.
art is long
عبارتی که نشاندهنده این است که آثار هنری ممکن است مدت طولانی باقی بمانند، در حالی که عمر انسان کوتاه است.
life is short
بیان تقدیر از زندگی و یادآوری اینکه زمان زندگی محدود است.
awg a whale of a
چیزی که بسیار بزرگ، مهم یا جذاب است، معمولاً برای توصیف یک تجربه یا رویداد به کار میرود.
bénárise sauce
یک نوع سس فرانسوی که با زرده تخممرغ، کره و طعمدهندههای مختلف درست میشود.
archbishop of
ارتشبان، مقام بالایی در کلیسا که مسئول نظارت بر سایر کشیشها و کلیساها است.
d корсетаж
دکولتاژ، برش عمیق لباس که ناحیه سینه را نمایان میکند.