lewie
لویی یک نام محاورهای است که برای دوستان یا افراد نزدیک استفاده میشود.
lewing
لم دادن به معنای استراحت یا آرامش یافتن است.
lewisia
لوئیسیا نام یک نوع گیاه است که به دلایل زینتی در باغها کاشته میشود.
lewisites
لوییستها به ترکیبات شیمیایی سمی اطلاق میشود که در جنگها به کار میروند.
lewisson
لویسون، یک عنصر نادر که به تازگی شناخته شده است و دارای کاربردهای خاصی در علم مواد میباشد.
lewissons
لویسونها، شکلهای مختلف یا انواعی از عنصر لویسون که در شرایط خاصی میتوانند ظاهر شوند.
lewist
لوییست کردن، به معنای افزایش تلاش یا توجه به یک پروژه یا کار خاص.
lewnite
لونیته، نوعی ماده معدنی با ویژگیهای خاص که در صنعت استفاده میشود.
lewth
لویث، اصطلاحی برای توصیف پیچیدگی یا سختی یک موضوع.
lewty
لوتی، به معنای نکتهسنجی یا نوآوری در بیان دیدگاهها.
lex
لکس، واحدی از معنا که در زبانشناسی مورد استفاده قرار میگیرد.
lexemic
لکسیمیک، مربوط به مطالعه و تحلیل معنی و ساختار کلمات.
lexia
لکسیا، فرم یا حالت تغییر یافته یک لکسیم.
lexic
لکسیک، مربوط به واژهها و تحقیقات پیرامون آنها.
lexica
لکسیکا، مجموعهای از واژهها که در یک زمینه خاص استفاده میشود.
lexicalic
لکسیکالیک، مربوط به ویژگیها و ساختارهای زبانی.
lexicality
لیکسیکالیته به وضعیت و وجود یک کلمه به عنوان واحدی معنایی در زبان اشاره دارد.
lexically
به طور لغوی، به معنای مرتبط با زبان و واژهها اشاره دارد.
lexicog
لکسیکوگ، به طور خاص به بررسی واژهنامهها و استفاده از کلمات در زبان اشاره دارد.
lexicographian
لکسیکوگرافی به علم یا هنر تهیه و ویرایش واژهنامهها اشاره دارد.
lexicographic
لکسیکوگرافی به علم تهیه و تدوین واژهنامهها اشاره دارد.
lexicographical
لکسیکوگرافی به ترتیباتی اشاره دارد که در تهیه واژهنامهها و مرتبسازی کلمات استفاده میشود.
lexicographically
به ترتیب حروف الفبا، بهصورتی که ابتدا کلمات با حروف ابتدایی مشابه، و سپس بر اساس حروف بعدی مقایسه شوند.
lexicographist
شخصی که به نوشتن یا تألیف دیکشنریها وأثر مشابه پرداخته و در این زمینه تخصص دارد.
lexicologic
مربوط به علم یا روششناسی بررسی کلمات و ساختارهای معنایی آنها.
lexicological
مربوط به علم یا مطالعه دیکشنریها و ویژگیهای زبانی آنها.
lexicologist
شخصی که به مطالعه و تحلیل کلمات و دیکشنریها میپردازد.
lexiconist
شخصی که به تألیف یا جمعآوری واژهنامهها و لیستهای کلمات میپردازد.
lexiconize
لغتگذاری، به معنای تعریف و ایجاد واژههای جدید در یک زبان برای استفادههای خاص.
lexicostatistic
آمار زبانشناسی، استفاده از دادههای لغوی برای تحلیل و مقایسه زبانها.
lexicostatistical
تحلیل زبانشناسی آماری، بررسی زبانها بر اساس دادههای لغوی به طور آماری.
lexicostatistics
آمار زبانشناسی، علم بررسی و تحلیل زبانها با استفاده از دادههای لغوی.
lexigraphy
لغتنگاری، هنر و علم گردآوری و تنظیم واژهها در دیکشنری.
lexigraphic
لغتنگاری، مربوط به گردآوری و تنظیم اطلاعات واژگانی به صورت سیستماتیک.
lexiphanes
لکسفانس، شخصی که به طور غیرضروری از زبان پیچیده استفاده میکند.
lexiphanic
لکسفانیک، مربوط به استفاده از زبان پیچیده و غیرضروری.
lexiphanicism
لکسفانیسیم، استفاده از واژههای پیچیده به شکل غیرضروری.
lexological
لغوی، مربوط به علم واژگان و ساختارهای زبانی.