mismetre
اندازه‌گیری نادرست که معمولاً به دلیل ابزار اشتباه یا روش نادرست رخ می‌دهد.
misminded
داشتن افکار نادرست یا سوء تفاهم درباره موضوع یا شرایط خاص.
mismingle
مخلوط نشدن، زمانی استفاده می‌شود که افراد از همکاری یا تعامل با دیگران خودداری کنند.
mismosh
به هم کوبیده نشدن، در یک موقعیت اجتماعی وقتی افراد از تعامل مستقیم با هم اجتناب می‌کنند.
mismoshes
به هم کوبیده شدن، معنای نزدیکی یا درهم‌آمیختگی بسیار نزدیک بین افراد یا اشیاء در یک موقعیت است.
mismotion
حرکت ناهمگون، به حرکتی اطلاق می‌شود که غیرمنظم و بی‌هدف باشد.
mismount
سوار نشدن به درستی، به این معنی است که فرد نتواند به درستی سوار یک شیء شود.
mismove
حرکت اشتباه، به معنای انجام حرکتی نادرست در یک زمینه خاص است.
mismoved
به معنای جابجایی نادرست یا نامناسب چیزی، در اینجا به اشیاء و اثاثیه اشاره دارد.
mismoves
حرکاتی که نادرست یا به اشتباه انجام شده‌اند.
mismoving
به معنای جابجایی نادرست یا نامناسب چیزی.
misnarrate
روایت نادرست یک داستان یا تجربه.
misnarrated
روایت نادرست یک داستان یا واقعه.
misnarrating
عمل روایت نادرست یک داستان.
misnatured
باور نادرست یا تصور اشتباه از خصیصه‌ها یا رفتارها.
misnavigate
هدایت نادرست یا اشتباه در مسیریابی.
misnavigated
به اشتباه در یک مسیر یا موقعیت هدایت شده.
misnavigating
در حال هدایت نادرست یا اشتباه.
misnavigation
عمل هدایت نادرست یا به اشتباه پیمودن مسیر.
misniac
شخصی که ارزیابی نادرستی از موجودات زنده دارد.
misnomed
به اشتباه نام بردن یا معرفی کردن شخص یا شیءی به نامی نادرست.
misnomered
به اشتباه نام برده شده، به معنی اسم نادرست دادن به شخص یا شیء.
misnurture
پرورش نادرست یا نادیده گرفتن نیازهای رشد و تربیت.
misnutrition
سوءتغذیه، به معنی عدم دریافت مواد مغذی کافی یا مناسب.
misobedience
سوءاطاعت، به معنی نافرمانی یا عدم اطاعت از دستورات.
misobey
نافرمانی از دستورات، به معنی اطاعت نکردن از قوانین.
misobservance
عدم رعایت، عدم توجه به قوانین یا اصولی که باید رعایت شوند.
misobserve
نادرست مشاهده کردن، به درستی دیدن یا فهمیدن اطلاعات یا نشانه‌ها.
misocainea
میسوکائینیا، تنفر و انزجار از پاکیزگی و تمیزی.
misocapnic
میسوکاپنیک، مربوط به تنفر یا نارضایتی از سطوح خاص دی‌اکسیدکربن.
misocapnist
میسوکاپنیست، فردی که از سطوح خاص دی‌اکسیدکربن ناراحت است.
misocatholic
میسوکاتولیک، فردی که از آداب و رسوم کاتولیک‌ها متنفر است.
misoccupy
غیرفعال کردن به اشتباه، یعنی در یک مکان یا موقعیت به طور نادرست مشغول شدن یا حضور پیدا کردن.
misoccupied
به طور نادرست و اشتباهی مشغول یک کار یا حوزه بودن.
misoccupying
به اشتباه یا به طور نادرست اشغال کردن یک فضا.
misogallic
اشاره به اشتباهات در دسته‌بندی‌های مرتبط با زبان گالیک.
misogamic
بغیرت نسبت به ازدواج یا انتقاد از آن، به اشتباه.
misogamies
پدیده‌هایی که در آن‌ها نسبت به ازدواج دیدگاه‌های منفی وجود دارد.
misogamist
فردی که به ازدواج معتقد نیست و ترجیح می‌دهد که هرگز ازدواج نکند.
misogamists
افرادی که به ازدواج اعتقادی ندارند و آن را رد می‌کنند.