muddybreast
نوعی پرنده که به خاطر رنگ خرابی در سینهاش شناخته میشود.
muddify
کثیف کردن یا گل آلود کردن، معمولاً در مورد مایعات یا مواد مرطوب.
muddyheaded
احساس گیجی یا عدم وضوح ذهنی به دلیل خواب ناکافی یا خستگی.
muddily
در حالتی که شفافیت یا وضوح ندارد، معمولاً در مورد گفتار یا مایعات.
muddiness
وضعیت یا حالتی که در آن چیزی کثیف و گل آلود است.
mudding
چالهمکیدن، فعالیت رانندگی با خودرو در زمینهای گلآلود، که معمولاً برای تفریح انجام میشود.
muddish
شبهگلولایی، حالتی که در آن چیزها بهطور غیر شفاف و نامشخص به نظر میرسند.
muddlebrained
مغز گلآلود، به حالتی اشاره دارد که در آن شخص نمیتواند به وضوح فکر کند.
muddlehead
شخصی که بهطور مکرر گیج و بیتوجه به نظر میرسد.
muddleheadedness
حالت یا ویژگی فردی که در آن فرد نمیتواند به وضوح یا به طور منطقی فکر کند.
muddlement
حالت یا وضعیتی که در آن چیزها به صورت نامنظم یا گیجکننده درک میشوند.
muddleproof
به معنای طراحی شده برای جلوگیری از گیجی و سردرگمی.
muddlesome
حالت یا ویژگی که به سبب آن اوضاع و احوال به صورت گیجکننده یا نامنظم به نظر میآید.
mudee
منطقه یا اشیاءی که در آن گل وجود دارد و میتواند بازی یا فعالیت سرگرمکنندهای ایجاد کند.
mudfat
گلولای، نوعی خاک مرطوب و چسبنده که میتواند در زمینهای پست یا بعد از باران به وجود آید.
mudhead
گلسر، به معنای سر پوشیده از گل که معمولاً بعد از بازی در مکانهای گلآلود به وجود میآید.
mudhole
چاله گلولای، نقطهای بهوجود آمده در زمین که پر از آب و گل است و ممکن است خطرناک باشد.
mudhook
قلاب گل، ابزاری برای ماهیگیری که معمولاً برای صید در آبهای گلآلود به کار میرود.
mudhopper
گلپرنده، نوعی موجود میکروسکوپی است که در زمینهای مرطوب یا گلآلود زندگی میکند.
mudir
مدیر، شخصی که مسئولیت هدایت و مدیریت یک سازمان یا مکان را بر عهده دارد.
mudiria
سبک هنری خاصی که به خلاقیت و تکنیکهای سنتی مرتبط است.
mudirieh
صدای خاصی از خاک رس که در ساخت و ساز به کار میرود.
mudland
منطقهای با خاک گلی که معمولاً به زراعت و رشد گیاهان کمک میکند.
mudless
جایی که از گل و لای خالی است، معمولاً به عنوان فضای مناسب یا پاکیزه دیده میشود.
mudproof
نوعی لباس یا پوشش که از نفوذ گل جلوگیری میکند.
mudrock
نوعی سنگ رسوبی که عمدتاً از ذرات ریز تشکیل شده است.
mudrocks
مادروکها نوعی سنگ رسوبی هستند که عمدتاً از ذرات ریز مانند لجن تشکیل میشوند.
mudsill
مادسیل به سطح یا قطعهای گفته میشود که پایهای برای یک سازه فراهم میکند.
mudsills
مادسیلها به عنوان پایهای برای ایجاد ثبات سازهها مورد استفاده قرار میگیرند.
mudslinger
مادسیلر به شخصی اطلاق میشود که به پخش شایعات و اتهامات درباره دیگران میپردازد.
mudslingers
مادسیلرها افرادی هستند که به پخش شایعات و اتهامات درباره دیگران مشغولند.
mudspate
مادسپیت به جریان لجن و رسوباتی اطلاق میشود که بهدنبال بارشهای سنگین ایجاد میشود.
mudspringer
ماداسپرینگر، نوعی ماهی که میتواند در خارج از آب و بهویژه در گل حرکت کند.
mudstain
لکهای که بهدلیل تماس با گل بر روی سطوح ایجاد میشود.
mudsucker
نوعی ماهی که با مکیدن مواد از بستر گلآلود تغذیه میکند.
mudtrack
رکورد یا نشانهای که از عبور چیزی از روی گل به جا مانده است.
mudweed
نوعی گیاه آبزی که در زیستگاههای گلآلود رشد میکند.