musquashweed
علف موشکواش، گیاهی با گل‌های خاص که در مناطق مرطوب می‌روید.
musquaspen
درخت موشکواسپن، درختی که در تابستان سایه می‌دهد و چوب آن برای تولید مبلمان ارزشمند است.
musquaw
موشکوا، پرنده‌ای که در آمریکای شمالی زندگی می‌کند و به خاطر زیبایی‌اش محبوب است.
musqueto
موشکتو، نوعی موجود که معمولاً در نزدیکی منابع آب زندگی می‌کند و ممکن است در مناطق مسکونی ظاهر شود.
musrol
موش رول، ماده‌ای که به بهبود کیفیت خاک کمک می‌کند و کشاورزان از آن بهره می‌برند.
musroomed
موش‌روید، رشد ناگهانی و بیش از حد یک نوع گیاه یا قارچ به ویژه در شرایط مناسب.
mussable
قابل خروشان، به چیزی اشاره دارد که می‌توان آن را به آسانی مورد بررسی یا تغییر قرار داد.
mussably
به طور خروشان، به شیوه‌ای که ممکن است تغییر داده شود یا به حالت نامنظم درآید.
mussack
ساک خروشان، کیسه‌ای که معمولاً برای حمل وسایل مختلف استفاده می‌شود.
mussaenda
موساenda، نوعی گیاه از خانواده گیاهان گلدار با گل‌های زیبا.
mussal
موسال، نوعی ادویه یا چاشنی که برای طعم دادن به غذاها استفاده می‌شود.
mussalchee
موسالچی، ابزاری برای هم زدن مایعات یا مخلوط کردن مواد غذایی.
musseled
موسل یک نوع صدف خوراکی است که معمولاً در غذاهای دریایی استفاده می‌شود و با طعم خاص خود شناخته می‌شود.
musseler
شخصی که وظیفه برداشت و پرورش صدف‌های خوراکی را بر عهده دارد.
mussellim
نوع خاصی از صدف خوراکی که کمتر در بازار مشاهده می‌شود.
mussy
به معنای نامرتب و چروک، به خصوص در مورد لباس یا مو.
mussick
صدای خاصی که ممکن است در مکان‌های دریایی یا در حین پردازش صدف‌ها شنیده شود.
mussier
به معنای نامرتب‌تر یا شلوغ‌تر به نسبت حالت عادی.
mussiest
مستعار به صفتی اطلاق می‌شود که نشان‌دهنده کثیفی یا آشفته‌گی است.
mussily
به نحوی که کارها به صورت نامنظم و کثیف انجام شوند.
mussiness
وضعیت کثیف و نامرتب که به یک مکان یا وضعیت اشاره دارد.
mussitate
عمل تنظیم یا مرتب‌سازی به صورتی که به نظر بی‌نظم بیاید.
mussitation
عمل کثیف کردن یا نامرتب کردن یک مکان یا اشیاء.
mussolini
دیکتاتور ایتالیایی که نقش مهمی در تاریخ مدرن ایفا کرد.
mussuck
عبور کردن با زحمت از جایی، معمولاً در یک محیط دشوار.
mussuk
استراحت و آرامش، به ویژه در پایان کار خسته‌کننده.
mussulmanic
مربوط به مسلمانان یا اصول دین اسلام.
mussulmanish
شبیه به مسلمانان، به ویژه در فرهنگ یا رفتار.
mussulmanism
مجموعه‌ای از اعتقادات و آداب و رسوم مربوط به دین اسلام.
mussulwoman
زنی که به اسلام ایمان دارد و پیرو آداب و رسوم آن است.
mussurana
مار موسرانا، نوعی مار غیر سمی است که عمدتاً در مناطق گرمسیری و مخصوصاً در آمریکای مرکزی و جنوبی زندگی می‌کند.
mustached
دارای سبیل، اشاره به مردانی دارد که سبیل دارند و به شکل خاصی آن را آرایش می‌کنند.
mustachial
مرتبط با سبیل یا سبیلاوی، ناظر بر ویژگی‌های ظاهری یا خاصیت یک فرد به لحاظ داشتن سبیل.
mustafina
نام خانوادگی که معمولاً در فرهنگ‌های خاصی مانند فرهنگ‌های عربی و اسلامی دیده می‌شود.
mustafuz
نامی که در برخی از فرهنگ‌ها و جوامع خاص شناخته شده و دارای بار معنایی مثبت است.
mustahfiz
شخصی که به حفظ و نگهداری اطلاعات، سنت‌ها و فرهنگ‌های خاص می‌پردازد.
mustanger
مستنگر به فردی اطلاق می‌شود که در گرفتن اسب‌های وحشی فعالیت می‌کند، معمولاً در مناطق غربی ایالات متحده.
mustarder
مستردر نوعی گیاه است که معمولاً در تهیه ادویه‌جات و طعم‌دهنده‌ها استفاده می‌شود.
musted
فعل 'musted' به معنای انجام یک کار یا مسئولیت قبل از انجام فعالیت دیگر است.
mustee
مستئی به فرزندی اطلاق می‌شود که از والدینی با نژادهای مختلف زاده می‌شود.