nonfreemen
غیر شهروندان، جمع غیر شهروند به افرادی اطلاق می‌شود که از حقوق شهروندی برخوردار نیستند.
nonfreezable
غیرقابل یخ زدن به موادی اطلاق می‌شود که تحت هیچ شرایطی یخ نمی‌زنند.
nonfreeze
غیرمنجمد به نوعی اشاره دارد که یخ نمی‌زند یا یخ نمی‌زند.
nonfreezing
غیرمنجمد به خاصیتی اطلاق می‌شود که در دماهای پایین یخ نمی‌زند.
nonfrenetic
غیرهستری به حالتی اشاره دارد که در آن شتاب یا هیجان بیش از حد وجود ندارد.
nonfrenetically
به روشی با آرامش و بدون هیجان زیاد انجام می‌شود.
nonfrequence
عدم فراوانی به معنای کم بودن تعداد وقوع یا تکرار یک چیز است.
nonfrequency
عدم وجود تعداد معینی از وقوع یا تکرار یک چیز.
nonfrequent
غیر متداول و نادر در تکرار یا وقوع.
nonfrequently
غیر متداول و نادر در فعالیت یا وقوع.
nonfricative
صداهایی که با اصطکاک یا فشار کمتری تولید می‌شوند.
nonfriction
وضعیتی که در آن نیروی اصطکاک وجود ندارد.
nonfrigid
غیر سرد، اشاره به دما یا رفتار گرم.
nonfrigidity
عدم سرما به معنای نبود احساس سرما یا ناخوشی، خاصیتی که نشان‌دهنده یکنواختی دما یا آرامش است.
nonfrigidly
به معنای غیر سرد یا با عدم فاصله احساسی، طرز برخوردی که در آن احساسات گرم و دوستانه وجود دارد.
nonfrigidness
کیفیت عدم احساس سرما یا سردی، غالباً در اشاره به وضعیت راحت و دلپذیر.
nonfrosted
به معنای بدون خامه یا تزیین، چیزی که هیچگونه پوششی از مواد آیسینگ یا یخ زدگی ندارد.
nonfrosting
غیر استفاده از خامه یا تزیین بر روی غذا، به ویژه دسرها و شیرینی‌ها.
nonfrugal
به معنای غیر صرفه‌جو و ولخرج، کمک به برداشت اقتصادی است که موجب هزینه‌های زیاد می‌شود.
nonfrugality
عدم صرفه‌جویی به معنای ناپرهیزی و هزینه کردن زیاد و بی‌فکری است.
nonfrugally
به صورت غیر صرفه‌جویانه، به معنای هزینه کردن زیاد و بی‌فکری.
nonfrugalness
عدم صرفه‌جویی، به معنای برخورداری از تجمل و نادیده گرفتن اصول صرفه‌جویی.
nonfruition
عدم تحقق، به معنای عدم رسیدن به نتیجه یا هدفی که مدنظر بوده.
nonfrustration
عدم ناامیدی، یعنی عدم احساس ناراحتی یا خستگی از ناکامی‌ها.
nonfugitive
غیر فراری، به معنای فردی که در تلاش برای فرار از قانون نیست.
nonfugitively
به معنای غیر فراری به شیوه‌ای اشاره دارد که در آن چیزها به سرعت و به آسانی از بین نمی‌روند یا فراموش نمی‌شوند.
nonfugitiveness
حالت غیر فراری، به وضوح و طولانی بودن یک موضوع اشاره دارد که در آن چیزی نمی‌تواند بتواند به راحتی از بین برود.
nonfulfillment
عدم انجام یک وظیفه یا توافق که انتظار می‌رود انجام شود.
nonfulminating
به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی باعث انفجار یا خرابی نمی‌شود.
nonfunctionally
به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی به درستی کار نمی‌کند یا عملکرد ندارد.
nonfundable
به وضعیتی اشاره دارد که قابل تأمین مالی نیست، معمولاً به دلایل خاص.
nonfundamental
غیرمؤلفه، به چیزی اطلاق می‌شود که بنیادین یا اساسی نباشد و تغییرات آن تأثیر زیادی بر کلیت موضوع نداشته باشد.
nonfundamentalist
غیرمؤلفه‌گرا، به شخصی گفته می‌شود که از دیدگاه‌های بنیادین و سختگیرانه فاصله می‌گیرد و رویکردی متعادل‌تر را اتخاذ می‌کند.
nonfundamentally
به‌طور غیرمؤلفه‌ای، به نحوی که بنیادی یا اساسی نباشد.
nonfunded
غیر تأمین مالی شده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که منابع مالی برای آن پروژه یا فعالیت وجود نداشته باشد.
nonfungible
غیرقابل تعویض، به دارایی‌هایی اطلاق می‌شود که نمی‌توانند به‌طور مستقیم با دیگر دارایی‌ها مبادله شوند.
nonfuroid
غیرفرویدی، به موادی اطلاق می‌شود که ویژگی‌های خاصی از فرویدها را ندارند.
nonfused
اصطلاحی برای بیان این که دو یا چند عنصر یا مواد با هم ترکیب نشده‌اند و هر یک از آنها ویژگی‌های جداگانه خود را حفظ می‌کند.
nonfusibility
استخراج یک ویژگی که مربوط به خواص مواد است، به این معنا که این مواد با یکدیگر ترکیب نمی‌شوند و خاصیت‌های خود را حفظ می‌کنند.
nonfusible
به موادی اطلاق می‌شود که نمی‌توان آنها را ذوب کرد و همچنان شکل و ویژگی‌های خود را حفظ می‌کنند.