nonpossessed
غیرتصاحب شده، به معنای عدم مالکیت یا تصاحب چیزی.
nonpossession
عدم تصاحب، به معنای نداشتن مالکیت یا عدم کنترل بر چیزی.
nonpossessive
غیرمالکی به حالتی اطلاق میشود که در آن چیزی به کسی تعلق ندارد و مفهومی از مالکیت را منتقل نمیکند.
nonpossessively
به حالت یا طریقهای اطلاق میشود که در آن چیزی به کسی تعلق ندارد و هیچ وابستگی مالکیتی وجود ندارد.
nonpossessiveness
حالت یا کیفیتی که در آن نشان داده نمیشود که چیزی متعلق به کسی است و در نتیجه فضایی برای آزادی و حمایت ایجاد میکند.
nonpossessory
غیرمالکی به وضعیتی اشاره دارد که در آن استفاده از چیزی به یک شخص خاص تعلق ندارد و چندین نفر میتوانند از آن بهره ببرند.
nonpossible
غیرممکن به حالتی اطلاق میشود که انجام کاری یا وقوع یک وضعیت ممکن نیست.
nonpossibly
به حالتی اشاره دارد که در آن وقوع یا انجام چیزی برای کسی یا چیزی ممکن نیست.
nonposthumous
غیر پس از مرگ به معنای عدم اعطای جوایز یا شناساییها به افرادی است که پس از فوتشان به آنها تعلق میگیرد.
nonpostponement
عدم تعویق به معنای عدم به تعویق انداختن یا تغییر زمان یک رویداد.
nonpotable
غیر قابل شرب به آبی اطلاق میشود که نیاز به تصفیه دارد و برای نوشیدن خطرناک است.
nonpotential
غیر بالقوه به معنای عدم وجود ظرفیت یا توانایی برای توسعه یا تاثیر.
nonpower
غیر قدرت به وضعیتی اطلاق میشود که منابع انرژی فعال وجود ندارد یا استفاده نمیشود.
nonpracticability
عدم عملی بودن بیانگر ناتوانی در انجام یا اجرای طرحهای پیشنهادی است.
nonpracticably
به طور غیرعملی، به شیوهای که ممکن نیست در عمل اجرا شود.
nonpractical
غیرعملی، به معنای چیزی که نه به لحاظ عملی قابل انجام است و نه مفید.
nonpractically
به طور غیرعملی، به شیوهای که نادیده گرفتن جزئیات مهم باشد.
nonpracticalness
عدم عملی بودن به معنای مشکلات و دشواریهایی است که در عدم قابلیت عمل یا پیادهسازی یک ایده یا نظریه بروز میکند.
nonpractice
عدم تمرین به معنای نداشتن تمرین یا نبودن در وضعیت تمرین مداوم برای یک مهارت یا هنر است.
nonpracticed
غیرعملی شدن به معنای عدم تمرین و کار بر روی یک مهارت یا موضوع است.
nonpraedial
غیرکشاورزی به معنای فعالیتها یا املاکی است که به کشاورزی و بهرهبرداری از زمین مربوط نمیشود.
nonpragmatic
غیرعملی به معنای نداشتن توجه به واقعیتها و الزامات عملی در تصمیمگیری یا برنامهریزی است.
nonpragmatical
غیرعملی بودن به معنای نداشتن گرایش به کاربرد عملی و واقعیت در اعمال و برنامههاست.
nonpragmatically
غیرعملی، به معنای عدم تطابق با شرایط واقعی و تأکید بر اصول نظری به جای عمل.
nonpreaching
غیرموعظه، اشاره به نگرش یا روشهای ارتباطی که در آن فرد سعی نمیکند دیگران را به تغییر باورهایشان وادارد.
nonprecedent
غیرسابقه، در مورد چیزی که به طور خاص که در گذشته استفاده نشده یا به آن پیشینهای ندارد.
nonprecious
غیرقیمتی، اشاره به چیزهایی که ارزش بالایی ندارند و معمولاً در دسترستر هستند.
nonpreciously
غیرقیمتی، به معنای عدم تأکید بر ویژگیهای گرانبها یا خودستایی.
nonpreciousness
عدم ارزشمندی به وضعیتی اطلاق میشود که یک ماده یا شیء به اندازه کافی ارزشمند نیست.
nonprecipitative
غیر بارشی به فرایندهایی اشاره دارد که در آن بارش اتفاق نمیافتد.
nonpredatory
غیر شکارچی به موجوداتی اطلاق میشود که از شکار کردن سایر موجودات زنده خودداری میکنند.
nonpredatorily
غیر شکارچی به روشی اطلاق میشود که در آن موجودی بدون تهدید کردن سایر موجودات به زندگی ادامه میدهد.
nonpredatoriness
عدم شکارچی بودن به ویژگی یا حالت موجوداتی اطلاق میشود که از شکار و آسیب به سایر موجودات پرهیز میکنند.
nonpredestination
غیر مقدر به معنای این است که سرنوشت یا آینده فرد به طور از پیش تعیین شده نیست.
nonpredicative
غیر پیشبینی به معنای عدم وجود یک ساختار موضوع و پیشگویی در جملات است.