outwrestled
سرانجام شکست خوردن در یک مسابقه کشتی.
outwrestling
عمل برتری‌یابی در کشتی به عنوان یک رویه یا فعالیت.
outwriggle
عمل فرار کردن یا منحرف شدن از یک وضعیت به طور فیزیکی معکوس.
outwriggled
این فعل به معنای اینکه کسی یا چیزی با حرکات خود از دیگران پیشی بگیرد، به خصوص در شرایطی که حرکت و چابکی مهم باشد.
outwriggling
عمل خارج کردن یا پیشی گرفتن از دیگران با حرکات پیچشی یا لغزنده.
outwring
عمل گرفتن آب یا مایعات با استفاده از فشار یا پیچاندن.
outwringing
عمل خارج کردن مایعات از یک شی با پیچاندن یا فشار دادن.
outwrit
این فعل به معنای نوشتن چیزی که برتر از نوشته‌های دیگر باشد.
outwrought
این واژه به معنای ایجاد یا بیان احساسات و تفکرات با شدت یا قوت می‌باشد.
outwrung
احساس خستگی یا فشار روحی ناشی از یک موقعیت دشوار یا استرس‌زا.
outwwept
گریه کردن یا ابراز احساسات به گونه‌ای که تحت تأثیر شدت احساس، دیگران را نیز مجبور به گریه کند.
outwwove
بافتن به گونه‌ای که از دیگران پیشی گرفته و طراحی‌ای جذاب و زیبا ایجاد کند.
outwwoven
خلق شده با الگوها یا رشته‌هایی که از یکدیگر پیشی می‌گیرند و معنای خاصی را به تصویر می‌کشند.
outzany
رفتاری یا ویژگی غیرعادی و عجیب و غریب که توجه دیگران را جلب می‌کند.
ouvert
باز بودن یا قابل دسترسی بودن برای دیگران و ایده‌ها.
ouverte
باز یا آشکار، به معنای در دسترس یا قابل مشاهده بودن.
ouvrage
کتاب یا اثر، به ویژه در زمینه علمی یا ادبی.
ouvre
افتتاح کردن یا شروع کردن یک رویداد یا فعالیت.
ouvrier
کارگر، به ویژه کارگر صنعتی یا ساختمانی.
ouvriere
کارگر زن، به ویژه در صنعت یا کار manual.
ouze
عدد دوازده، به ویژه در محاسبات یا شمارش.
ovaherero
اوه‌ره‌رو، نام قومی از مردم بومی در نامیبیا که دارای تاریخ و فرهنگ خاصی هستند.
ovalbumen
اوه‌ال‌بومن، پروتئینی که عمدتاً در سفیده تخم‌مرغ یافت می‌شود و در صنایع غذایی نیز کاربرد دارد.
ovalescent
بیضی‌سان، اصطلاحی برای توصیف حالتی که به شکل بیضی یا نزدیک به بیضی است.
ovaliform
بیضی‌شکل، اصطلاحی برای توصیف اشیاء که شکل آنها شبیه به بیضی است.
ovalish
بیضی‌مانند، توصیف اشیاء یا اشکالی که حدودی شبیه به شکل بیضی دارند.
ovality
بیضیت، صفت یا حالتی که نشان‌دهنده شکل بیضی یک جسم می‌باشد.
ovalities
الوانیته، به ویژگی یا حالت گرد یا بیضی شکل اشاره دارد.
ovalization
بیضی‌سازی، فرآیند تبدیل یک شکل به شکل بیضوی.
ovalize
بیضی کردن، فرآیند تغییر شکل یک شی به حالت بیضوی.
ovally
به شکل بیضوی، مانند ویژگی‌هایی که به حالت بیضوی هستند.
ovalness
بیضی بودن، کیفیت یا حالت بیضی شکل بودن.
ovalnesses
اشکال مختلف بیضی، به ویژگی‌ها یا حالت‌های متعدد بیضی شکل اشاره دارد.
ovaloid
اوولید، شکل یا فرمی شبیه به بیضی که در بعضی اشیاء یا موجودات زنده دیده می‌شود.
ovalwise
به شکل بیضوی یا به‌طرز بیضی، به طوری که اشیاء یا فضاها در آرایشی بیضی ساخته شوند.
ovampo
اووانپو، قوم یا گروهی بومی در نامیبیا که فرهنگی و تاریخی خاصی دارند.
ovangangela
اووانگلا، نام یک روستا یا منطقه‌ای در نامیبیا که دارای فرهنگ و منظره‌های طبیعی است.
ovant
اووانت، شکلی که به گونه‌ای کشیده و مشابه بیضی است.
ovaria
اواری، اعضای سیستم تناسلی زنانه که تخمک را تولید می‌کنند.
ovarial
اوازیال، صفتی است که به تخمدان‌ها مرتبط می‌شود و به جنبه‌های بیولوژیکی و عملکرد آن‌ها اشاره دارد.