precchosen
انتخابشده، به شخص یا چیزی اشاره دارد که قبلاً از میان گزینههای ممکن انتخاب شده است.
precedable
قابل پیشیگرفتن، به چیز یا شخصی اطلاق میشود که میتواند قبل از دیگر چیزها یا اشخاص قرار گیرد.
precedaneous
پیشینی، به موارد یا عناصر اشاره دارد که مقدمهای برای چیزی دیگر هستند.
precedences
ترتیب، به ترتیب اهمیت یا اولویت بین اشیاء یا قوانین اطلاق میشود.
precedencies
افزایی، به مفهوم ترتیب و اولویتهای مرتبط با یک سری از فعالیتها یا کارها اشاره دارد.
precedentable
مسبوق به سابقه، به مواردی گفته میشود که میتوانند مبنایی برای تصمیمات یا عملکردهای آینده قرار گیرند.
precedented
پیشینی، ماجراهایی که قبلاً اتفاق افتادهاند و برای مثال به کار میروند.
precedential
وابسته به احکام و تصمیمات پیشین که در آینده تأثیر دارند.
preceder
کسی یا چیزی که قبل از دیگری میآید.
precednce
به معنای تقدم یا اولویت یافتن چیزی بر چیز دیگر است، به ویژه در تصمیمگیریها، قوانین یا قواعد.
preceeding
به معنای چیزی است که قبل از چیزی دیگر آمده است.
precel
یک نوع نان یا شیرینی که معمولاً در جشنها و مراسم خاص تهیه میشود.
precelebrant
شخصی که مسئول آمادهسازی یا رهبری مراسمها و جشنوارهها است.
precelebrate
به معنای برگزاری جشن یا مراسم قبل از تاریخ واقعی رویداد است.
precelebrated
به معنای این است که جشن یا مراسمی قبل از تاریخ مقرر برگزار شده است.
precelebrating
پیش جشن گرفتن، به معنای جشن گرفتن یا ابراز خوشحالی قبل از موعد مقرر است.
precelebration
وظیفه کردن یا برگزاری جشنی پیش از یک رویداد رسمی برای ایجاد شور و شوق.
precensor
شخصی که متن یا محتوایی را قبل از انتشار بازبینی میکند.
precensuring
پیشتضمین به معنای اطمینان یافتن از درستی یا کیفیت چیزی قبل از انتشار یا اجرا است.
precensus
پیشسرشماری به مراحل اولیه جمعآوری اطلاعات قبل از سرشماری رسمی اشاره دارد.
precentennial
پیشصدمین به سالهای قبل از صدمین سالگرد اشاره دارد.
precentless
بدون درصد، به فضایی اشاره دارد که در آن هیچ درصد و اندازهگیری مشخصی وجود ندارد.
precentory
پیشصدمین به روشها و دستورالعملهایی اشاره دارد که قبل از صدمین سالگرد تنظیم شدهاند.
precentorial
پیشصدمین به جلسات یا فعالیتهای مرتبط با صدمین سالگرد اشاره دارد.
precentorship
پیشمرکزی، مدرکی است که به افراد اعطا میشود که تواناییهای رهبری و هدایت را در یک زمینه خاص نشان دهند.
precentral
پیشمرکزی، بخشی از مغز است که درحرکت کنترل نقش دارد.
precentress
پیشمرکز، زنی است که در یک گروه و محیط اجتماعی رهبری میکند.
precentrix
پیشمرکز، زنی است که در رهبری و مدیریت یک روند یا جلسه نقش دارد.
precentrum
پیشمرکز، بخشی از سیستم عصبی است که در این شبکهها نقش مهمی ایفا میکند.
preception
پیشاحساس، دریافتی است که فرد قبل از واقعی شدن یک وضعیت از آن بهره میبرد.
preceptist
پریکپتیست به معنای شخصی است که به اصول و قواعدی برای راهنمایی رفتار و تصمیمگیریها پایبند است.
preceptive
پریکپتیو به معنای حساس به اصول و نکات است و توانایی درک عمیقتری از موقعیتها را نشان میدهد.
preceptively
به طرز حساس یا آگاهانهای درک یا اجرا کردن اصولی.
preceptoral
به نقشی اشاره دارد که در آن فرد به یادگیری و توسعه دیگران کمک میکند.